گنجور

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » سقایی که از سقای دیگر آب خواست

 

گر پدید آیی به هستی یک نفس

تیر باران آیدت از پیش و پس

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » عقیدهٔ مردی پاک‌دین دربارهٔ مبتدی

 

هرچ در بعد دلست از قرب حس

هم حرام افتد بلا شک هم نجس

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت صوفیی که هرگاه جامه می‌شست باران می‌آمد

 

چیست زو بهتر، بگو ای هیچ کس

تا بدان تو شاد باشی یک نفس

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی طلب » حکایت سجده نکردن ابلیس بر آدم

 

باز ابلیس آمد و گفت این نفس

سجده‌ای از من نبیند هیچ کس

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی طلب » حکایت شبلی که گاه مردن زنار بسته بود

 

چون خطاب لعنتی او راست بس

از اضافت آید افسوسم بکس

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی عشق » حکایت مجنون که پوست پوشید و با گوسفندان به کوی لیلی رفت

 

جامه‌ای کان دوست‌تر داری و بس

گر بگویی من بیارم این نفس

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی عشق » حکایت مفلسی که عاشق ایاز شد و گفتگوی او با محمود

 

ساز وصل است اینچ تو داری و بس

صبر کن در درد هجران یک نفس

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی عشق » حکایت عربی که در عجم افتاد و سر گذشت او با قلندران

 

جمله گفتندش درآ ای هیچ کس

او درون شد بیش و کم این بود بس

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی عشق » حکایت عاشقی که قصد کشتن معشوق بیمار را کرد

 

تا شوم زو کشته امروز از هوس

سوخته فردا ازو اینم نه بس

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی عشق » حکایت خلیل‌الله که جان به عزرائیل نمی‌داد

 

در دو عالم کی دهم من جان به کس

تا که او گوید، سخن اینست و بس

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی معرفت » حکایت مردی که در کوه چین سنگ شد

 

ور نباید جوهرت ای هیچ کس

هم پشیمان‌تر تو خواهی بود بس

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی استغنا » حکایت مردی که پسر جوانش به چاه افتاد

 

کو محمد، کو پسر، کو هیچ کس

این بگفت و جان بداد، این بود و بس

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی استغنا » حکایت شیخی خرقه‌پوش که عاشق دختر سگبان شد

 

پیر اگر بر دست دارد این هوس

پیشهٔ ما هست سگبانی و بس

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی استغنا » حکایت شیخی خرقه‌پوش که عاشق دختر سگبان شد

 

صوفی دیگر که بودش هم نفس

چون چنانش دید گفت ای هیچ کس

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی فقر » سؤال پاک‌دینی از نوری دربارهٔ راه وصال

 

چون کنی این هفت دریا باز پس

ماهیی جذبت کند در یک نفس

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ » ...

 

نه قرارش بود بی او یک نفس

نه زمانی صبر بودش زین هوس

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۲۵
sunny dark_mode