مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶ - بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند
عاشقی گر زین سر و گر زان سرست
عاقبت ما را بدان سر رهبرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶ - بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند
گرچه تفسیر زبان روشنگرست
لیک عشق بیزبان روشنترست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۶ - دفع گفتن وزیر مریدان را
پنبهٔ آن گوش سِرّ گوش سَرست
تا نگردد این کر آن باطن کرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۴ - ترجیح نهادن نخچیران توکل را بر جهد و اکتساب
در حذر شوریدن شور و شرست
رو توکل کن توکل بهترست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۹ - نگریستن عزراییل بر مردی و گریختن آن مرد در سرای سلیمان و تقریر ترجیح توکل بر جهد و قلت فایدهٔ جهد
از عجب گفتم گر او را صد پرست
او به هندستان شدن دور اندرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۵ - جواب خرگوش نخچیران را
چند صورت آخر ای صورتپرست
جان بیمعنیت از صورت نرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۶ - قصهٔ هدهد و سلیمان در بیان آنک چون قضا آید چشمهای روشن بسته شود
پس زبان محرمی خود دیگرست
همدلی از همزبانی بهترست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۸ - جواب گفتن هدهد طعنهٔ زاغ را
از قضا این تعبیه کی نادرست
از قضا دان کو قضا را منکرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۸ - جواب گفتن هدهد طعنهٔ زاغ را
زاغ کو حکم قضا را منکرست
گر هزاران عقل دارد کافرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۱ - پرسیدن شیر از سبب پای واپس کشیدن خرگوش
گفت پیش آ زخمم او را قاهرست
تو ببین کان شیر در چَه حاضرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۹ - سوال کردن رسول روم از امیرالمؤمنین عمر رضیالله عنه
اختیار و جبر ایشان دیگرست
قطرهها اندر صدفها گوهرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۷ - تفسیر قول فریدالدین عطار قدس الله روحه تو صاحب نفسی ای غافل میان خاک خون میخور که صاحبدل اگر زهری خورد آن انگبین باشد
زانک صحت یافت و از پرهیز رست
طالب مسکین میان تب درست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۸ - تعظیم ساحران مر موسی را علیهالسلام کی چه میفرمایی اول تو اندازی عصا
زانک آدم زان عتاب از اشک رست
اشک تر باشد دم توبهپرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی
گر مرادت را مذاق شکرست
بیمرادی نه مراد دلبرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۳ - در بیان آنک نادر افتد کی مریدی در مدعی مزور اعتقاد بصدق ببندد کی او کسی است و بدین اعتقاد به مقامی برسد کی شیخش در خواب ندیده باشد و آب و آتش او را گزند نکند و شیخش را گزند کند ولیکن بنادر نادر
مدعی را قحط جان اندر سرست
لیک ما را قحط نان بر ظاهرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۶ - مخلص ماجرای عرب و جفت او
حاصل افعال برونی دیگرست
تا نشان باشد بر آنچ مضمرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۶ - مخلص ماجرای عرب و جفت او
ور اثر نبود سبب هم مظهرست
همچو خویشی کز محبت مخبرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۹ - هدیه بردن عرب سبوی آب باران از میان بادیه سوی بغداد به امیرالمؤمنین بر پنداشت آنک آنجا هم قحط آبست
گر خزینهش پر متاع فاخرست
این چنین آبش نباشد نادرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۰ - در نمد دوختن زن عرب سبوی آب باران را و مهر نهادن بر وی از غایت اعتقاد عرب
خود چه باشد گوهر آب کوثرست
قطرهای زینست کاصل گوهرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۶ - سپردن عرب هدیه را یعنی سبو را به غلامان خلیفه
لطف آب بحر کو چون کوثرست
سنگریزهش جمله در و گوهرست