عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت چوب خوردن یوسف به دستور زلیخا
بر تن یوسف چنان بازو گشای
کین دم آهش بشنوم از دور جای
عطار » منطقالطیر » بیان وادی معرفت » حکایت مردی که در کوه چین سنگ شد
جمله تاریک است این محنت سرای
علم در وی چون جواهر ره نمای
عطار » منطقالطیر » بیان وادی معرفت » حکایت مردی که در کوه چین سنگ شد
رهبر جانت درین تاریک جای
جوهر علمست و علم جان فزای
عطار » منطقالطیر » بیان وادی حیرت » حکایت دختر پادشاه که بر غلامی شیفته شد و تحیر غلام پس از وصل در عالم بیخبری
جمله موسیقار زن، بلبل سرای
لحن داودی ایشان جان فزای
عطار » منطقالطیر » بیان وادی فقر » بیان وادی فقر
بحرکلی چون بجنبش کرد رای
نقشها بر بحر کی ماند بجای
عطار » منطقالطیر » بیان وادی فقر » سؤال پاکدینی از نوری دربارهٔ راه وصال
هست حوتی نه سرش پیدا نه پای
درمیان بحر استغناش جای
عطار » منطقالطیر » سیمرغ در پیشگاه سیمرغ » ...
شاه گفتش ای لطیف جان فزای
ازچه غرق خون شدی سرتابپای
عطار » منطقالطیر » فیوصف حاله » گفتهٔ پاکدینی که سیسال عمر بیخود میگذارد
در خم چوگان چه گویی، هیچ جای
میندانم پای از سر، سر ز پای
عطار » منطقالطیر » فیوصف حاله » گفتار شبلی که پس از مردن به خواب جوانمردی آمد
بر من بیچاره این در برگشای
وین ز راه افتاده را راهی نمای
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۲۴ - قصۀ جنگ خندق و کشته شدن عمرو بدست امیر کل امیر و شادمان شدن حضرت رسول(ص) و اصحاب از آن فتح کبیر
خیز و ترک دین احمدسازوآی
تاکه باشد لات و عزّایت خدای
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۴۱ - قال النبی صلی الله علیه و آله: «انا مدینة العلم و علی بابها»
اصلم از تون است و نیشابور جای
باشدم در مشهد سلطان سرای
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۵ - قصه شیخ شقیق بلخی و هارون الرشید، و بیان نمودن ربقه امام معصوم موسی کاظم علیه السلام و منصور حلاج و تمثیل آنکه آشنا بیگانه را راه به آشنائی مینماید و بیگانه آشنا نمیشود
رو حذر از آه خلقان خدای
ورنه آویزند در نارت ز پای
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۸ - حکایت بر سبیل تمثیل در آنکه اقتدا به پیری باید نمودن و در دو عالم دستگیری داشتن
گفت جرمش را ببخش ای نیکرای
تو گذار این داوری را با خدای
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۵ - در پند پدر فرزند را
اصل این آنست با خلق خدای
باطن خود را کنی خوش آشنای
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۹ - در مذهب غیبت نمودن و اندیشۀ آن، و مجلس گفتن شیخ شبلی و سؤال سائل و جواب دادن شیخ او را و تنبیه شدن شیخ از آن
شیخ با او گفت خود بنشین ز پای
حاجتت را خود روا سازد خدای
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸۱ - تمثیل احوال آنهائی که به هر چه توجه پذیرند، رنگ آن گیرند و برای صورت میرند
بود دربغداد شیخی نیک رای
خلعت عرفان گرفته از خدای
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه
پس ده و دو پرده را بگشاد جای
تا کسی ننهد برون از پرده پای
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه
عرش چون بویی نیافت از هیچ جای
عرش را کرسی بشد در زیر پای
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۵ - فی معراج النبی صلی الله علیه و اله و سلم
برنداشت او چشم چون سوزن ز پای
یک سر سوزن نماند او هیچ جای