عطار » اشترنامه » بخش ۲۸ - سؤال سالك وصول از پیر
بودم و هرگز نبودم بی خلاف
این زمان گفتم حدیث بی گزاف
عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب
هر که آمد اندر آنجا بی خلاف
راه باید کرد او را بی گزاف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۲ - تخلیط وزیر در احکام انجیل
عاقبت دیدن نباشد دستباف
ورنه کی بودی ز دینها اختلاف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۶ - تفسیر رجعنا من الجهاد الاصغر الیالجهاد الاکبر
قوت از حق خواهم و توفیق و لاف
تا به سوزن بر کَنم این کوه قاف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۶ - دیدن خواجه طوطیان هندوستان را در دشت و پیغام رسانیدن از آن طوطی
سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف
گه ز روی نقل و گه از روی لاف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۹ - باز گفتن بازرگان با طوطی آنچ دید از طوطیان هندوستان
من چرا پیغام خامی از گزاف
بردم از بیدانشی و از نشاف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۸ - در بیان این حدیث کی ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعر ضوا لها
پس بزرگان این نگفتند از گزاف
جسم پاکان عین جان افتاد صاف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۷ - دل نهادن عرب بر التماس دلبر خویش و سوگند خوردن کی درین تسلیم مرا حیلتی و امتحانی نیست
حق آن کف حق آن دریای صاف
کامتحانی نیست این گفت و نه لاف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۱ - در بیان آنک چنانک گدا عاشق کرمست و عاشق کریم، کرمِ کریم هم عاشق گداست اگر گدا را صبر بیش بود کریم بر در او آید و اگر کریم را صبر بیش بود گدا بر در او آید اما صبر گدا کمال گداست و صبر کریم نقصان اوست
جود میجوید گدایان و ضعاف
همچو خوبان کآینه جویند صاف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۰ - وصیت کردن رسول صلی الله علیه و سلم مر علی را کرم الله وجهه کی چون هر کسی به نوع طاعتی تقرب جوید به حق، تو تقرب جوی به صحبت عاقل و بندهٔ خاص تا ازیشان همه پیشقدمتر باشی
ظل او اندر زمین چون کوه قاف
روح او سیمرغ بس عالیطواف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۴ - قصه آنکس کی در یاری بکوفت از درون گفت کیست آن گفت منم گفت چون تو توی در نمیگشایم هیچ کس را از یاران نمیشناسم کی او من باشد برو
امرِ کن یک فعل بود و نون و کاف
در سخن افتاد و معنی بود صاف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۹ - متهم کردن غلامان و خواجهتاشان مر لقمان را کی آن میوههای ترونده را که میآوردیم او خورده است
چون که لقمان را در آمد قی ز ناف
می بر آمد از درونش آب صاف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز
در خزان چون دید او یار خلاف
در کشید او رو و سر زیر لحاف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵ - اندرز کردن صوفی خادم را در تیمار داشت بهیمه و لا حول خادم
رفتن یک منزلی بر بوی ناف
بهتر از صد منزلِ گام و طواف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱ - حلوا خریدن شیخ احمد خضرویه جهت غریمان به الهام حق تعالی
شیخ فارغ از جفا و از خلاف
در کشیده روی چون مه در لحاف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۳ - تمامی قصهٔ زنده شدن استخوانها به دعای عیسی علیه السلام
این سزای آنک یابد آب صاف
همچو خر در جو بمیزد از گزاف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۶ - تعریف کردن منادیان قاضی مفلس را گرد شهر
لقمهٔ زندانیان خوردی گزاف
بر دل خلق از طمع چون کوه قاف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۹ - مثل
اندرون خانهاش موسی معاف
وز برون میکشت طفلان را گزاف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۹ - رجوع به حکایت ذاالنون رحمة الله علیه
فحش آغازید و دشنام از گزاف
گفت او دیوانگانه زی و قاف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۲ - تتمهٔ حکایت خرس و آن ابله کی بر وفای او اعتماد کرده بود
این دلم هرگز نلرزید از گزاف
نور حقست این نه دعوی و نه لاف