چون شوم من یارتان حق یار شد

از بدیهای شما بیزار شد

هر که از دین نبی بیزار شد

او نجس گردید چون مردار شد

خاک نیشابور از او گلزار شد

هرکه بد درخواب از او بیدار شد

علم معنی آمد و گفتار شد

پیش احمد آمد و کردار شد

هرکه او در عشق مرد کار شد

در دوعالم دیده و دیدار شد

هرکه او با دشمنانش یار شد

همچو حجاج لعین مردار شد

هر که را اقبال و نصرت یار شد

او ز عمر خویش برخوردار شد

هرکه از قرآن حق بیدار شد

والضحی وهل اتایش یار شد

هرکه از نفس و هوا بیزار شد

او به اولادعلی خود یار شد

هرکه عادل گشت پر انوار شد

بر طریق خواجه عطّار شد

شیخ از آن هیبت زخود بیزار شد

زین معانی واقف اسرار شد

هر که پیرو شد باو دیندار شد

در حقیقت واقف اسرار شد

مرد آن دان کز جهان بیزار شد

رو بسوی کوچهٔ عطار شد

مرد آن دان کز جهان بیزار شد

بعد از آن درکوچهٔ اسرار شد

هرکه دارد حبّ او عمّار شد

او براه خواجهٔ عطار شد

هرکه از نفس و هوا بیزار شد

او زخواب غفلتش بیدار شد

هر که مهرش یافت او دین دار شد

در هدایت همره عطّار شد

اهل راز آنست کو دیندار شد

همنشین صاحب اسرار شد

هر که دنیا دار شد غمخوار شد

او ز دنیائی خود بیمار شد

هر که دنیا دار شد بیمار شد

او برون از کلبهٔ عطّار شد