گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۸

 

عکس رویت چون فتد در آب آب از خود رود

گر فشانی زلف مشکین مشک ناب از خود رود

باد حاجت نیست کز رویت بر اندازد نقاب

با تو چون خود روبرو آبد نقاب از خود رود

آستین افشان در آگه گه به خوبان در سماع

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۹

 

عندلیبی می زند بر گل نوانی بشنوید

بوی بار آشنا از آشنائی بشنوید

از لب لیلی و مجنون نکته دارید گوش

از زبان گل و بلبل ماجرانی بشنوید

جانب مبخانه مخموران جام عشق را

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۹

 

کمترین کاری مراکز دیدهٔ گریان فتاد

در شب هجران در و دیوارم از باران فتاد

خط لبش کرد آرزو خال آن ذقن طالع نگر

کین یکی در چاه و آن در چشمه حیوان فتاد

زلف تو چوگان زنخدان تو گوی دولتست

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۹

 

گر دلم در زلف پنهان کرده‌ای پیدا شود

مشک غمازست و این دزدی از او رسوا شود

ناحق افتادست زلفت در کف هر مدعی

چون بدست ما بیفتد حق بدست ما شود

ای صبا بر گوی امشب از زبان ما به شمع

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۹

 

ما بساط نیکنامی باز طی خواهیم کرد

خرقه و سجاده رهن نقل و می خواهیم کرد

زهد و تقوی سر بسر این نام و این آوازه را

در سر آواز چنگ و بانگ نی خواهیم کرد

نوبهارست و جوانی و اوان عاشقی

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۰

 

ما بکوی یار خود بخود سفر خواهیم کرد

سر بر رخ او هم به چشم او نظر خواهیم کرد

هر کسی از سرزمینی سر بر آرد روز حشر

از خاک آستانش سر بدر خواهیم کرد

جنگها داریم با زلفش ولی در پای او

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۱۵

 

سلیهائی کز سهند آمد من و یاران ز کوشک

موج آن بالا و اوج کوشک میدیدیم پست

شد بطاق هر دریچه آب نزدیک آنچنان

کانزمان شستیم ما و هر که بود از کوشک دست

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۲۶

 

بر سر بی‌مو حسام خلوتی را هرکه زد

حق به دست اوست گر فریاد و افغان می‌کند

چون سرش زیر کلاه بخیه از گرمی بسوخت

بر مثال کاسه نو بانگ پنگان می‌کند

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۲۹

 

پنج بیت قطعه ات کز گنج آمد فزون

من چه گویم چون نظامی را جوابش حد نبود

تو سخن کردی روانه نزد من من بنده آن

گرچه فکر نیک بود آن از تو این هم بد نبود

در جواب شعر چون آب روانت بیت ما

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۷۳

 

شاه را از فضل و رحمت پادشاه ذوالجلال

هم جمال ملک بخشیدست و ملک جمال

داعی جاه و جمال تو کمال است و ملک

از سلاطین نیست کس را این کمال و این جلال

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۷۷

 

حاجی کل از بر ما گرچه سوی قبله رفت

نیست ازو حاشا و کلا عازم بیت الحرام

طاس بنگان را چو بازاری شنید اندر دمشق

سر گرفت از سادگی بیچاره و شد سوی شام

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۸۵

 

پیش چنگ دلخراشت صوفیانرا حافظا

نعره ها باید به وقت نقش بنمودن زدن

اردشیری تو اگر در مجلسی آرند چنگ

مردم مجلس ترا خواهند فرمودن زدن

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مفردات » شمارهٔ ۴

 

گر غزل‌های جهان خاتون به هندستان روند

روح خسرو با حسن گوید که این کس گفته است

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مفردات » شمارهٔ ۸

 

ترک آهوچشمم ای آهوی چشمت شیرگیر

صید آهوی توام بر صید خود آهو مگیر

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۶

 

من به درد دل خوشم جان مرا صحت چه سود

نوش آنلب در خورست این تشنه را شربت چه سود

آروزمند قد و قند لب و روی ترا

سایه طوبی و آب کوثر و جنت چه سود

ناز نو سازد مرا به نعمت و ناز جان قسمتی

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۵

 

نام مَه بردم شبی روی توام آمد به یاد

در دل شب حلقهٔ موی توام آمد به یاد

در نماز عشق پیش قبله رخسار تو

سورهٔ نون خواندم ابروی توام آمد به یاد

وصف اغلال و سلاسل خواندم اندر آیتی

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۶

 

نام به بردم شبی روی توام آمد به یاد

ذکر شب کردم دل از مه با سر زلفت فتاد

دیده چون نقش صنوبر بست با خود در خیال

قدت آمد پیش چشم و در برابر ایستاد

گر نمائی با دو دال زلف وفد چون الف

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۱

 

هر کجا با باد آن لب مجلسی انگیختند

می پرستان می بکف از هر طرف در ریختند

تلخکامی برد جام از ما به دوران لبت

ساقیان در بادهها گونی شکر آمیختند

آهوان بر گوشه گلزار دیدند آن دو چشم

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۲

 

هر کجا ذکری از آن ابروی پرخم می رود

گر رود آنجا حدیث ماه نو کم می رود

گوئیا مور سلیمان است خط گرد لبش

کانچنان گستاخ بر بالای خانم می رود

دی جدا از همدمان میشد براهی گفتمش

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۹

 

هرگزم روزی نداد آن طرفة بغداد داد

خرمن امید را زآن کرده ام بر باد باد

آخر ای سرو چمن دل بنده بالای تست

ور نه اول ما در فطرت مرا آزاد زاد

زادم از خون جگر تا کی کنی در هجر خویش

[...]

کمال خجندی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
sunny dark_mode