گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵

 

طرقوا یا عاشقان کین منزل جانان ماست

زانچه وصل و هجر او هم درد و هم درمان ماست

راه ده ما را اگر چه مفلسان حضرتیم

آیت قل یا عبادی آمده در شان ماست

نیستم اینجا مقیم ای دوستان بر رهگذر

[...]

عطار
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵

 

آن کزو داریم درد دل دوای جان ماست

درد کز جانان بود سرمایه درمان ماست

یوسف مصر دلست و همچو جان ما را عزیز

بی رخش فردوس اعلی کلبه احزان ماست

آبروئی نیست ما را پیش آن سلطان حسن

[...]

ابن یمین
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

آن قد چون نارون بنگر که از بستان ماست

و آن گل سیراب بنگر کز سرابستان ماست

نغمه ی بلبل شنو در بوستان بر روی گل

وآن فغان و ناله و آشوب کز دستان ماست

گفت سروی ناز دیدم در کنار جویبار

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲

 

درد دل دارم همانا وصل او درمان ماست

وز دو لعل آبدارش آتشی در جان ماست

آنکه بر حالم نسوزد آن دل بی رحم تست

وآنکه با سر می نیاید محنت هجران ماست

با طبیب درد ما گوی ای نسیم صبحدم

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

آنکه درمان برنتابد درد بی درمان ماست

وآنکه سامانی ندارد حال بی سامان ماست

آنکه شیدایی شد ای دلدار بر روی چو ماه

گر بدانی همچو زلفت بخت سرگردان ماست

خاک پایت گشته ام تا چند بر بادم دهی

[...]

جهان ملک خاتون
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱

 

عشق او آب حیات و آن حیات جان ماست

این چنین سرچشمه ای در جان جاویدان ماست

گنج عشق او که در عالم نمی گنجد همه

از دل ما جو که جایش در دل ویران ماست

جان ما با غیر اگر باری حکایت کرده است

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳

 

خوار می‌کن ، زار می‌کش، منتت بر جان ماست

خواری ظاهر گواه عزت پنهان ماست

چشم ظاهر بین بر آزار است وای ار بنگرد

این گلستانها که پنهان زیر خارستان ماست

ترک ما کردی و مهر و لطف بیعت با تو کرد

[...]

وحشی بافقی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵۵

 

کوثر بیداربختی دیده گریان ماست

گرده صحرای محشر سینه سوزان ماست

هر که دارد قطره اشکی، ز ما دارد نظر

هر که دارد آه گرمی، از دل سوزان ماست

وجد ما ذرات عالم را به رقص آورده است

[...]

صائب تبریزی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

 

ما به این بی‌اعتباری چرخ سرگردان ماست

با هزاران دیده هر شب آسمان حیران ماست

با وجود آنکه مُهر از نامة ما برنداشت

هیچ مکتوبی ندارد آنچه در عنوان ماست

بر سر خوان هوس عمریست مهمان خودیم

[...]

فیاض لاهیجی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۰

 

در غمت بی طاقتی سیماب آسا جان ماست

رفتن از رنگی به رنگی نعمت الوان ماست

تا درون ما خم صهبای صدرنگ آرزوست

بر جگر دندان فشردن نعمت الوان ماست

بسکه برچیدیم با دامن سرشک از چشم تر

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode