درد دل دارم همانا وصل او درمان ماست
وز دو لعل آبدارش آتشی در جان ماست
آنکه بر حالم نسوزد آن دل بی رحم تست
وآنکه با سر می نیاید محنت هجران ماست
با طبیب درد ما گوی ای نسیم صبحدم
آنکه نپذیرد علاجی درد بی درمان ماست
گو بیا بر دیده ی من جای کن تا گویمت
این قد چون نارون سرو سرابستان ماست
گرچه سرو ناز بستانی ز ما سر می کشد
چون رسد اینش چو او پیوسته در فرمان ماست
من که در کنج قناعت نیم نانی می خورم
در مقام فقر صد جمشید و کی دربان ماست
از جهان چون تکیه بر درگاه لطفش کرده ام
از عطا و بخشش او هر دو عالم زان ماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طرقوا یا عاشقان کین منزل جانان ماست
زانچه وصل و هجر او هم درد و هم درمان ماست
راه ده ما را اگر چه مفلسان حضرتیم
آیت قل یا عبادی آمده در شان ماست
نیستم اینجا مقیم ای دوستان بر رهگذر
[...]
آن کزو داریم درد دل دوای جان ماست
درد کز جانان بود سرمایه درمان ماست
یوسف مصر دلست و همچو جان ما را عزیز
بی رخش فردوس اعلی کلبه احزان ماست
آبروئی نیست ما را پیش آن سلطان حسن
[...]
آن قد چون نارون بنگر که از بستان ماست
و آن گل سیراب بنگر کز سرابستان ماست
نغمه ی بلبل شنو در بوستان بر روی گل
وآن فغان و ناله و آشوب کز دستان ماست
گفت سروی ناز دیدم در کنار جویبار
[...]
عشق او آب حیات و آن حیات جان ماست
این چنین سرچشمه ای در جان جاویدان ماست
گنج عشق او که در عالم نمی گنجد همه
از دل ما جو که جایش در دل ویران ماست
جان ما با غیر اگر باری حکایت کرده است
[...]
خوار میکن ، زار میکش، منتت بر جان ماست
خواری ظاهر گواه عزت پنهان ماست
چشم ظاهر بین بر آزار است وای ار بنگرد
این گلستانها که پنهان زیر خارستان ماست
ترک ما کردی و مهر و لطف بیعت با تو کرد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.