درد دل دارم همانا وصل او درمان ماست
وز دو لعل آبدارش آتشی در جان ماست
آنکه بر حالم نسوزد آن دل بی رحم تست
وآنکه با سر می نیاید محنت هجران ماست
با طبیب درد ما گوی ای نسیم صبحدم
آنکه نپذیرد علاجی درد بی درمان ماست
گو بیا بر دیده ی من جای کن تا گویمت
این قد چون نارون سرو سرابستان ماست
گرچه سرو ناز بستانی ز ما سر می کشد
چون رسد اینش چو او پیوسته در فرمان ماست
من که در کنج قناعت نیم نانی می خورم
در مقام فقر صد جمشید و کی دربان ماست
از جهان چون تکیه بر درگاه لطفش کرده ام
از عطا و بخشش او هر دو عالم زان ماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل مورد نظر به بیان درد و دلتنگی شاعر نسبت به معشوق میپردازد. او به شدت از دوری و هجران رنج میبرد و میگوید که تنها وصال معشوق میتواند درمان آلامش باشد. شاعر با اشاره به زیبایی معشوق و تاثیر آن بر جانش، از احوال ناخوش خود صحبت میکند و به طرز غیرمستقیم، از بیرحمی دلهایی که نسبت به او بیتفاوتند، انتقاد میکند. او به نسیم صبح توصیه میکند که از دردش بگوید و ابراز میکند که تنها معشوقش میتواند او را تسکین دهد. شاعر در انتها به فقر و نیاز خود اشاره میکند و میگوید که با وجود تنگدستی، همه نعمتها و ثروتها از لطف و کرم معشوق نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: من درد و دل بسیاری دارم، اما تنها در پیوستگی اوست که درمان واقعی ما وجود دارد. همچنین، از زیبایی و طراوت او شعلهای در وجود ما زبانه میکشد.
هوش مصنوعی: کسی که برای حال من احساس ناراحتی نمیکند، دلش بسیار بیرحم است و آنکه نمیتواند با تمام وجود با ما همدردی کند، درد جدایی ما را درک نمیکند.
هوش مصنوعی: ای نسیم صبحگاهی، با پزشک درد ما صحبت کن. آن کسی که نتواند دردی را درمان کند، در واقع دردی که درمانی ندارد را نمیپذیرد.
هوش مصنوعی: بیا بر روی چشمان من بنشین تا بتوانم به تو بگویم که این قامت تو چقدر زیبا و مانند درخت سرو در سرابستان است.
هوش مصنوعی: هرچند که سرو زیبا و ناز به باغ ما توجه دارد و به ما نزدیک میشود، اما باید بدانیم که در نهایت این سرو همیشه تحت فرمان ماست.
هوش مصنوعی: من در گوشهای از زندگیام با کمترینها راضی هستم و نان مختصری میخورم، اما در حالی که در فقر به سر میبرم، ارزشهایی به مراتب بالاتر از جمشید و کی را در کنار خود دارم.
هوش مصنوعی: من به لطف و مهربانی او تکیه کردهام و از عطا و بخشش اوست که همهی نعمتها و زیباییهای جهان به من تعلق دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طرقوا یا عاشقان کین منزل جانان ماست
زانچه وصل و هجر او هم درد و هم درمان ماست
راه ده ما را اگر چه مفلسان حضرتیم
آیت قل یا عبادی آمده در شان ماست
نیستم اینجا مقیم ای دوستان بر رهگذر
[...]
آن کزو داریم درد دل دوای جان ماست
درد کز جانان بود سرمایه درمان ماست
یوسف مصر دلست و همچو جان ما را عزیز
بی رخش فردوس اعلی کلبه احزان ماست
آبروئی نیست ما را پیش آن سلطان حسن
[...]
آن قد چون نارون بنگر که از بستان ماست
و آن گل سیراب بنگر کز سرابستان ماست
نغمه ی بلبل شنو در بوستان بر روی گل
وآن فغان و ناله و آشوب کز دستان ماست
گفت سروی ناز دیدم در کنار جویبار
[...]
مدتی شد کآتش سودای تو در جان ماست
زآن تمنایی که دایم در دل ویران ماست
مردم چشمم به خوناب جگر غرقند از آن
چشمهٔ مهر رخش در سینهٔ نالان ماست
آب حیوان قطرهای زآن لعل همچون شکر است
[...]
عشق او آب حیات و آن حیات جان ماست
این چنین سرچشمه ای در جان جاویدان ماست
گنج عشق او که در عالم نمی گنجد همه
از دل ما جو که جایش در دل ویران ماست
جان ما با غیر اگر باری حکایت کرده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.