حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲
ای فروغِ ماهِ حُسن، از روی رخشان شما
آبِروی خوبی از چاه زَنَخدان شما
عزم دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده
باز گردد یا برآید؟ چیست فرمان شما؟
کَس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت
[...]
صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۲۴
می کند دل آرزوی سفره و خوان شما
زان که قوت جان بود پالوده و نان شما
کی بود یارب که اندر پیش ما جمع آورند
آن برنج روح افزای پریشان شما
خوان حلوائی همی بردند بس آراسته
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیببندها » شمارهٔ ۷ - ترکیب بند در مدح امام ثامن ضامن علی بن موسیالرضا علیه التحیة والثناء
ای به شغل جرم بخشی گرم دیوان شما
مغفرت را گوش بخشایش به فرمان شما
عاصیان را در تنت از مژدهٔ جانی نو که هست
دوزخ اندر حال نزع از ابر احسان شما
طبع کاه و کهربا دارند در قانون عقل
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳
ای فروغ شرع و دین از روی رخشان شما
آبروی طاعت از مهر محبان شما
عزم دیدار تو دارد، جان بر لب آمده
بازگردد یا برآید، چیست فرمان شما؟
خاک شد سرها بسی در انتظار مقدمت
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳
ای فروغ شرع و دین از روی رخشان شما
آبروی طاعت از مهر محبان شما
عزم دیدار تو دارد، جان بر لب آمده
بازگردد یا برآید، چیست فرمان شما؟
خاک شد سرها بسی در انتظار مقدمت
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵
ای جگرها داغدار شوق پیکان شما
چاکهای دل نیام تیغ مژگان شما
ازشکستکار هاآشفتهحالان نسخهایست
دفتر آشوب یعنی سنبلستان شما
شعلهدرجانیکهخاک حسرتدیدار نیست
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶
شور صد صحرا جنونگرد نمکدان شما
ای قیامث صبحخیز لعل خندان شما
چشمآهو حلقهٔ گرداب بحرحیرت است
درتماشای رم وحشی غزالان شما
عشرتازرنگاست هرجاگلبساطآراشود
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷
ای همه آیات قدرت ظاهر از شان شما
کارهای مشکل آفاق آسان شما
هر سری را کز رعونت گردن افرازد به چرخ
موکشان آرد قضا در راه جولان شما
سینهٔ حاسد که درهم میفشارد تنگیاش
[...]
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱
برتر از عرش است ای عشاق، سیران شما
دور گردون هست تقلیدی ز دوران شما
تا قیامت باد با هم روبهرو ای مهوشان
سینهٔ صافیدلان و تیغ عریان شما
گر نهاید ای دوستان از اهل عزت خود چراست
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵
ای فروغ ماه از شمع شبستان شما
چشمهٔ خور جرعهای در بزم مستان شما
عشق دارد صیدگاهی نغز و دلکش کاندر آن
صید شیران میکند آهوی چشمان شما
زلف مشکین خم به خم بر طرف رو چوگانصفت
[...]
اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۱۸ - چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما
غوطهها زد در ضمیر زندگی اندیشهام
تا به دست آوردهام افکار پنهان شما
مهر و مه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشت
[...]