ای فروغ حسن ماه از روی رخشان شما
آب روی خوبی از چاه زنخدان شما
در جواب او
می کند دل آرزوی سفره و خوان شما
زان که قوت جان بود پالوده و نان شما
کی بود یارب که اندر پیش ما جمع آورند
آن برنج روح افزای پریشان شما
خوان حلوائی همی بردند بس آراسته
کان چنان گلها نروید در گلستان شما
خازن جنت به نعمتهای بیحد و قیاس
برده رشک اندر جنان بر نان و بریان شما
چند نازی روز و شب ای ترک رومی فلک
گرده میده به است از ماه تابان شما
شب به شیرین کاریی گفتم به قنادان شهر
عینک من هست یاران آب دندان شما
می دهد ده مرده صوفی بر سر سفره جواب
آه از آن روزی که گردد باز مهمان شما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.