سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۸
چون در معشوق کوبی حلقه عاشقوار زن
چون در بتخانه جویی چنگ در زنار زن
مستی و دیوانگی و عاشقی را جمع کن
هر سه را بر دار کن وز کوی معنی دار زن
گوهر بیضات باید خدمت دریا گزین
[...]

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۱
ای به راه عشق خوبان گام بر میخواره زن
نور معنی را ز دعوی در میان زنار زن
بر سر کوی خرابات از تن معشوق هست
صدهزاران بوسه بر خاک در خمار زن
قیل و قال لایجوز از کوی دل بیرون گذار
[...]

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲
ای سنایی در ره ایمان قدم هشیار زن
در مسلمانی قدم با مرد دعویدار زن
ور تو از اخلاص خواهی تا چو زر خالص شوی
دیدهٔ اخلاص را چون طوق بر زنار زن
پی به قلاشی فرو نه فرد گرد از عین ذات
[...]

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳
ای برادر در ره معنی قدم هشیار زن
در صف آزادگان چون دم زنی بیدار زن
شو خرد را جسم ساز و عقل رعنا را بسوز
تیغ محو اندر سرای نفس استکبار زن
گردن اندر راه معنی چند گه افراشتی
[...]

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۴
ای هوایی یار یک ره تو هوای یار زن
آتشی بفروز و اندر خرمن اغیار زن
طبل از هستی خویش اندر جهان تاکی زنی
بر در هستی یکی از نیستی مسمار زن
با می تلخ مغانه دامن افلاس گیر
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۶
ای مسافر اندرین ره گام عاشقوار زن
فرش لاف اندر نورد و گفت از کردار زن
گر نسیم مشک معنی نیست اندر جیب تو
دست همت باری اندر دامن عطار زن
هرکت از زر باز گوید اوست دقیانوس تو
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴۲
در طریق دین قدم پیوسته بوذر وار زن
ور زنی لافی ز شرع احمد مختار زن
اندر ایمان همچو شهباز خشین مردانه باش
بر عدوی دین همیشه تیغ حیدروار زن
گرد گلزار فنا تا چند گردی زابلهی
[...]

سنایی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - در مدح عمادالدین سیفالحق ابوالمفاخر محمدبن منصور
ای سنایی دم درین عالم قلندروار زن
خاک در چشم هوسناکان دعویدار زن
تا کی از تردامنیها حلقه در مسجد زنی
خوی مردان گیر و یک چندی در خمار زن
حد می خوردن به عمری تاکنون بر تن زدی
[...]

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰ - ای سنائی دم در این عالم قلندروار زن
ای پسر ریش آوریدی گل کش و دیوار زن
باد سرد از درد ریش آورد کی دیوار زن
گاه بی ریشیت گنتم دست بر دیوار نه
ممرا گفتی رو ای غرزن سر دیوار زن
پار بر من لاف پریشی زدی و خوش زدی
[...]

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷۰
مطربا بردار چنگ و لحن موسیقار زن
آتش از جرمم بیار و اندر استغفار زن
ای کلیم عشق بر فرعون هستی حمله بر
بر سر او تو عصای محو موسی وار زن
عقل از بهر هوسها دارداری می کند
[...]

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴۶
باد نوروزی برآمد خیمه بر گلزار زن
دست دل در بوستان در دامن دلدار زن
بوی خیری و بنفشه می دهد در بوستان
بلبل شوریده بر گل ناله های زار زن
باغبانا گوش دل بر عندلیب عشق کن
[...]

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۵۶
غنچه سان مهر خموشی بر لب گفتار زن
یا چو لب وا کردی از هم غوطه ها در خار زن
جانب سنبل عزیز و خاطر گل نازک است
نغمه خونین گره در غنچه منقار زن
چند خواهی پای در گل بود در صحن چمن؟
[...]

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه
سنگ بر قندیلِ طالب علمِ عالم جوی پاش
چنگ در فتراک صاحب درد دردی خوار زن
هشت چرخ و چار طبع و پنج حس محرم نیاند
خیمهٔ عشرت برون زین هشت و پنج و چارزن
