گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان

 

مبارک بود طالع نقش بستم

فلک گفتا مبارک باد و هستم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱ - در پژوهش این کتاب

 

چو شد نقاش این بت‌خانه دستم

جز آرایش بر او نقشی نبستم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور

 

در این صورت بدان‌سان مِهر بستم

که گویی روز و شب صورت پرستم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

به دستان می‌فریبندم نه مستم

نیارند از ره دستان به دستم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

رها کن تا در این محنت که هستم

خدای خویشتن را می‌پرستم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۸ - کوه کندن فرهاد و زاری او

 

من اندر دست تو چون کاه پستم

وگرنه کوهْ عاجز شد ز دستم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۹ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

و گر بالای مه باشد نشستم

شهنشه را کمینه زیردستم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۱ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

چو سبزه لب به شیر برف شستم

چو گل بر چشمه‌های سرد رستم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۱ - سرود گفتن باربد از زبان خسرو

 

چو بی‌زلف تو بیدل بود دستم

دل خود را به زلفت باز بستم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۲ - سرود گفتن نکیسا از زبان شیرین

 

ترا گر دست بالا می‌پرستم

به حکم زیردستی زیرِ دستم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۷ - نامه نبشتن پیغمبر به خسرو

 

بدو گفتا من آن پولاد دستم

که دینت را بدین خواری شکستم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۹ - اندرز و ختم کتاب

 

طلسم خویش را از هم گسستم

بهر بیتی نشانی باز بستم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۰ - طلب کردن طغرل شاه حکیم نظامی را

 

قیام خدمتش را نقش بستم

چو گفت اقبال‌ِ او ‌«بنشین‌»‌، نشستم

نظامی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸

 

درآمد دوش ترک نیم مستم

به ترکی برد دین و دل ز دستم

دلم برخاست دینم رفت از دست

کنون من بی دل و بی دین نشستم

چو آتش شیشه‌ای می پیشم آورد

[...]

عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۱

 

مرا قلاش می‌خوانند، هستم

من از دردی کشان نیم مستم

نمی‌گویم ز مستی توبه کردم

هر آن توبه کزان کردم، شکستم

ملامت آن زمان بر خود گرفتم

[...]

عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت مرتضی رضی الله عنه

 

که لو کشف الغطا دادست دستم

خدا را تا نبینم کی پرستم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

که تا چون داد دست اینجا نشستم

شبانروزی خدا را می‌پرستم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۱۰) حکایت دیوانه و نماز جمعه

 

خطیبش گفت چون تکبیر بستم

دهی مِلکست جائی دور دستم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۶) حکایت بهلول

 

ز هول و بیم او از جای جستم

بگفتم آنچه کردم تا برستم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۶) حکایت بهلول

 

چنین گفت او که دست از جان بشستم

هلاک خویش شد حالی درستم

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۰
sunny dark_mode