گنجور

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۳۰ - گفتار در مذمت بخل

 

عار اگر می کشی از آنان کش

که بود فخر و عار از آنان خوش

جامی
 

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

آمد آن دلبر قلندر روش

فارغ از مصحف و عمامه وفش

سوخت ادراک علم و فتوی را

بمی ارغوان چون آتش

ساغری پرشراب احمد کرد

[...]

کوهی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۵ - بزم‌آرایی شاه و نظر کردن گدا

 

شیشهٔ صاف و آن می دلکش

چون دل صاف عاشقان بی غش

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۵ - بزم‌آرایی شاه و نظر کردن گدا

 

شاه در لاله‌زار خرم و خوش

و آن گدا در میانهٔ آتش

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۷ - به شهر آمدن شه‌زاده

 

هر که می‌راند توسن سرکش

توسنش نعل داشت در آتش

هلالی جغتایی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » مقدمهٔ دیوان فارسی

 

خورشید نهاده روی بر خاک

در معرض پرتو جمالش

فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » مقدمهٔ دیوان فارسی

 

مه کرده ز شوق سینه را چاک

از حسرت شعلهٔ کمالش

فضولی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

جدلی فلسفی است خاقانی

تا به فلسی نگیری احکامش

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

فلسفه در جدل کند پنهان

وانگهی فقه بر نهد نامش

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

علم دین پیش آورد و آنگه

کفر باشد سخن بفرجامش

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

کار او و تو همچو وقت طهور

کار طفل است و کار حجامش

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

شکرش در دهان نهذ وانگه

ببرد پاره ای زاندامش

شیخ بهایی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » مثنویات » معراجیه

 

در کف او عمودی از آتش

همه خوش‌ها زدیدنش ناخوش

فیاض لاهیجی
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
۹
sunny dark_mode