انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱
زلفش اندر جور تلقین میکند
رخ پیاده حسن فرزین میکند
در رکابش حسن خواهد رفت اگر
اسب حسن این است کو زین میکند
بر کمالش خط نقصان میکشد
[...]
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۹ - ستایش اتابیک اعظم نصرةالدین ابوبکربن محمد
خرد کاسمان را زمین میکند
برین آفرین آفرین میکند
امامی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵
ترک من دل بردن آئین می کند
بر من بیدل ستم زین می کند
گرد ماه از مشک خرمن می زند
مشک را بر ماه پرچین می کند
چشم مستش پرده ی جان می درد
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰
نی رخ آن مه چنینم بیدل و دین میکند
هرچه با من میکند آن زلف مشکین میکند
گو چو من دست طمع زآیین دینداری بشوی
عشقبازی با چنان بت هرکه آیین میکند
مهرورزی چشم چون دارد کمان شوخچشم
[...]
شیخ بهایی » نان و حلوا » بخش ۱۰ - فی أن البلایا و المحن فی هذا الطریق، وان کانت عسیرة، لکنها علی المحب یسیرة بل هی الراحة العظمی والنعمة الکبری
کافرست و غارت دین میکند
من نمیدانم چرا این میکند؟
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش اول - قسمت اول
کافر است و غارت دین میکند
من نمیدانم چرا این می کند
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷
شُکر گویم هرچه غم با جان مسکین میکند
در مذاقم مرگ را دور از تو شیرین میکند
خاک کوی خاکساران افسر هرکس که شد
دارد ار بستر ز دیبا خشت بالین میکند
گر حدیث بیوفاییهای خوبان بشنود
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶۵
خط غزال چشم را آهوی مشکین میکند
چهرههای ساده را بتخانه چین میکند
در گلستانی که چشم بلبلان بیدار نیست
پای خوابآلود کار دست گلچین میکند
نیست یک ساعت هوس را تاب خودداری فزون
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶۶
تیشه را از خون خود فرهاد رنگین میکند
زهر غیرت مرگ را در کام شیرین میکند
در چراغ گرمخونی رحم چون روغن کند
شمع از بال و پر پروانه بالین میکند
بس که ترسیده است چشم غنچه از غارتگران
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۶۹
بس که گلگون سرشکم جلوه رنگین میکند
گریه من دشت را دامان گلچین میکند
سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۲۶۷ - رنگین فروش
دلبر رنگین فروشم شهر آئین می کند
دامن خود را ز خون خلق رنگین می کند
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۳
یاد آن نوشین دهانم کام شیرین میکند
میکشان را یاد باده بزم رنگین میکند
خنجر خونریز جلادان نکرده با کسی
آنچه با من ساعد و دست نگارین میکند
تلخکامی کی بماند در لحد فرهاد را
[...]
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - اندرز به شاه
ملت ماتمزده این میکند
هرکه چنان کرد چنین میکند