نی رخ آن مه چنینم بیدل و دین میکند
هرچه با من میکند آن زلف مشکین میکند
گو چو من دست طمع زآیین دینداری بشوی
عشقبازی با چنان بت هرکه آیین میکند
مهرورزی چشم چون دارد کمان شوخچشم
غمزه را بر مهرورزان خنجر کین میکند
طعن مسکینی مزن بر من که استیلای عشق
مرد را گر شاه آفاق است مسکین میکند
میخرامد آن سهی سرو و ز هرسو بیدلی
خاک پایش سرمهٔ چشم جهانبین میکند
از خدا چون مرگ خود خواهم همیگوید بلند
کین دعا کم کن ولی آهسته آمین میکند
سوی جامی دار گوش هوش کز لحن صریر
نوک کلکش نکتههای عشق تلقین میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و عشقی پرداخته است که شاعر به معشوق خود دارد. او از بیدلی و دین خود در پی عشق سخن میگوید و بر این باور است که عشق واقعی فراتر از آداب و رسوم دینداری است. معشوق با زلفان مشکین خود دلها را به درد میآورد و اشکال مختلف مهرورزی را به تصویر میکشد. شاعر بر این نکته تأکید میکند که عشق قدرتی دارد که حتی ابرقدرتها را نیز مسکین میکند و عشق را بر هر چیز دیگری برتری میدهد. در نهایت، شاعر به زیباییهای معشوق و تاثیر عمیق او بر جان و دل میپردازد و از لحن موسیقی جامی که به عشق اشاره دارد، سخن میگوید.
هوش مصنوعی: یار من با چهرهی زیبا و دلربایش، به هر نحوی که بخواهد، با من رفتار میکند و این زلفهای مشکینش در هر کارم تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر مانند من از آرزوهای دینی دست بکشی، با زیبایی که در عشق است، دل ببند؛ هر که میخواهد به راه دین برود.
هوش مصنوعی: عشق و محبت چشمی مانند کمان دارد و کسی که با ناز و غمزگی نگاه میکند، همچون خنجری بر دل دوستداران ضربه میزند.
هوش مصنوعی: به من طعنه نزن که عشق میتواند حتی بزرگترین آدمها را هم به مسکینی و بیکسی بکشاند. اگر مردی در دنیای وسیع و بزرگ باشد، عشق میتواند او را به ذلت و نیاز برساند.
هوش مصنوعی: آن سرو زیبا با ایستایی خاصی حرکت میکند و هر جا که میرود، غم و ناامیدی را در زیر پاهایش میریزد، به طوری که غبارش مانند سرمهای چشمها را روشن میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که از خدا درخواست میکنم تا مرگ مرا برساند، او به من میگوید که این درخواست را کمتر بگو و با این حال به آرامی به آن پاسخ مثبت میدهد.
هوش مصنوعی: به طرف جامی بنگر و با دقت به صدای شیرینش گوش کن، زیرا لحن شادیبخش آن رازهایی از عشق را به تو میآموزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شُکر گویم هرچه غم با جان مسکین میکند
در مذاقم مرگ را دور از تو شیرین میکند
خاک کوی خاکساران افسر هرکس که شد
دارد ار بستر ز دیبا خشت بالین میکند
گر حدیث بیوفاییهای خوبان بشنود
[...]
خط غزال چشم را آهوی مشکین میکند
چهرههای ساده را بتخانه چین میکند
در گلستانی که چشم بلبلان بیدار نیست
پای خوابآلود کار دست گلچین میکند
نیست یک ساعت هوس را تاب خودداری فزون
[...]
بس که گلگون سرشکم جلوه رنگین میکند
گریه من دشت را دامان گلچین میکند
دلبر رنگین فروشم شهر آئین می کند
دامن خود را ز خون خلق رنگین می کند
یاد آن نوشین دهانم کام شیرین میکند
میکشان را یاد باده بزم رنگین میکند
خنجر خونریز جلادان نکرده با کسی
آنچه با من ساعد و دست نگارین میکند
تلخکامی کی بماند در لحد فرهاد را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.