پادشها! چشم خرد باز کن
فکر سرانجام در آغاز کن
بازگشا دیدهٔ بیدار خویش
تا نگری عاقبت کار خویش
مملکت ایران بر باد رفت
بس که بر او کینه و بیداد رفت
چون تو ندانی صفت داوری
خصم درآید به میانجیگری
میشود از خصم، تبه کار تو
ثروت ما کاهد و مقدار تو
پادشها یکسره بد میکنی
خود نه به ما بلکه به خود میکنی
پادشها خوی تو دلبند نیست
جان رعیت ز تو خرسند نیست
وای به شاهی که رعیتکش است
حال خوش ملت ازو ناخوش است
بر رمه چون گشت شبان چیرهدست
او نه شبان است که گرگ رمه است
سگ بود اولی ز شبان بزرگ
کز رمه بستاند و بخشد به گرگ
خیز و تهی زین همه پیرایه باش
ما همه فرزند و تومان دایه باش
لیک نه آن دایه که بر جای شیر
زهر نهد بر لب طفل صغیر
زشت بود یکسره کردار تو
تا چه شود عاقبت کار تو
پادشها! قصهٔ نو گوش کن
قصهٔ بگذشته فراموش کن
با تو ز بگذشته نگویم سخن
زان که فسانه است حدیث کهن
قتل لوی شانزدهم نادر است
قصهٔ نو آریم که نو خوشتر است
قصهٔ ماضی نه و از حال بین
نیز به مستقبل احوال بین
شرح لوی شانزده نبود مفید
پند فراگیر ز عبدالحمید
کاو چو تو شاهنشه اسلام بود
نیز نکوفال و نکونام بود
سخت فزون بود به کشور ز تو
داشت فزون عسکر و لشکر ز تو
کوس اولوالامری میزد همی
بندهٔ امر و سخطش عالمی
قاعدهٔ ملک قوی کرده بود
قانون در مملکت آورده بود
لیک چو بُد خیرهسر و مستبد
ملت کردند به مشروطه جد
این هیجان را چو نکو دید شاه
یافت که کار از هیجان شد تباه
فرمان در دادن مشروطه داد
داد در آغاز به مشروطه داد
چون تو قسم خورد و دگر عهد بست
وآنهمه را یکسره در هم شکست
مجلس شوری را ویران نمود
دست به قتل وکلا برگشود
ملت اسلام بر آن بلفضل
شورش کردند در اسلامبول
لشکریان مَلِک حیلهباز
راه به ملت بگرفتند باز
جیش «سلانیک» به قهر آمدند
حملهکنان جانب شهر آمدند
دست گشودند به جیش ملک
یکسره ضایع شد عیش ملک
شاه و کسان سخت فراری شدند
جمله به «یلدوز» متواری شدند
حمله نمودند سلانیکیان
جانب «یلدز» چو هژبر ژیان
گشت ازان لشکر مشروطهخواه
شاه گرفتار و کسانش تباه
در نظرش گیتی تاریک شد
محبوسانه به سلانیک شد
باشد امروز گرفتار بند
تا چه زمان رای به قتلش دهند
از پس او مملکت آزاد شد
خاطر مشروطهچیان شاد شد
بیعت کردند در آن اتحاد
با ملک راد، محمد رشاد
پادشها! این دگر افسانه نیست
از خودی است این و ز بیگانه نیست
ملت ماتمزده این میکند
هرکه چنان کرد چنین میکند
ملت عثمانی با ما یکی است
ما دو جماعت را مبدأ یکی است
ما دو گروهیم ز یک پیرهن
نیست میانه سخن از ما و من
روزی بودیم دو طفل صغیر
داد به ما مادر اسلام شیر
هر دو به هم گرمدل و مهربان
خدمت مادر را بسته میان
لیک شدیم از پی پیرایهای
هریک مقهور کف دایهای
ما همه مقهور کف دایگان
و آن همه از خیل فرومایگان
جمله پی مصلحت کار خویش
نیز پی گرمی بازار خویش
ما دو برادر را بر هم زدند
آتش از این فتنه به عالم زدند
اینک از آن جهل خبر گشتهایم
و از سر این معنی برگشتهایم
راه نماییم به حق، دایه را
تا نکِشد ذلت همسایه را
دایه از این معنی اگر سر زند
بیسببی ریشهٔ خود برکند
داریم امید که از فر بخت
وصل شوند این دو تناور درخت
شاخه فرازند و برآرند سر
ریشه دوانند به هر بوم و بر
باد خزان از همه سو میوزد
یکسره بر زشت و نکو میوزد
شاخهٔ زر گردد از او منحنی
لیک کند سرو، قویگردنی
چون که قوی گردد بیخ رزان
چفته نگردد ز نسیم خزان
چون که به تنهایی باشد نهال
میشود از باد خزان پایمال
چون که تنیدند درختان بههم
شاخه کشیدند چه بیش و چه کم
خرم باشند و نیارند یاد
از تف برف و وزش تندباد
ای کاش، ای کاش! گر اسلامیان
رسم دوبی را ببرند از میان
تا که به همسایه دلیری کنند
بار دگر جنبش شیری کنند
هرکه برون رفت ز یرلیغشان
خون شودش دل ز دم تیغشان
یاد کن از دولت عباسیان
وآن سخط و صولت عباسیان
کشورشان بُد ز حد آسیا
تا به حد قارهٔ افریقیا
از در افریقیه تا خاک ترک
بُد به کف آن خلفای سترک
کردندی طاعتشان را قبول
تا خط هند، از خط اسلامبول
زان که بد اسلام در آن ک بهجد
یک جهت و متفق و متحد
لیک نفاق آمد و کرد آنچه کرد
تا که فتادیم بدین رنج و درد
ای همگی پیرو دین قویم
ای پسران پدران قدیم
سنی و شیعی ز که و کیستند؟
در پی آزار هم از چیستند؟
جمله مسلمان و ز یک مذهبند
جمله سبقخواندهٔ یک مکتبند
دین یک و مقصد یک و مقصود یک
ره یک و معبد یک و معبود یک
جمله یکید، ای ز یکی سر زده
دامن جهل و دودلی برزده
پند پذیرید ز امریکیان
پند پذیرفتن نارد زبان
عیسویان کاین علم افراختند
متحدانه به جهان تاختند
یکسره بردند ز عالم سباق
از مدد علم و دم اتفاق
ما ز چه بر فرع هیاهو کنیم
قاعدهٔ اصل ز پا افکنیم
شاه جهان، نادر فیروز فر
خود به جز این قصد نبودش دگر
روز نخستین که به بخت جوان
تاج بهسر هشت به دشت مغان
سنی و شیعی به رکاب اندرش
یکسره فرمانبر و خدمتگرش
شد ملک راد به منبر فراز
لعل سخنسنج ز هم کرد باز
رشتهٔ گفتار به هر سو کشید
تا سخن از شیعی و سنی رسید
گفت خود این کین که جهانسوز شد
ز آل صفی مشعلهافروز شد
یاوهسرایان ز خود بیخبر
یاوه سرودند به هر بوم و بر
شعلهٔ آن آتش جهلآزمای
سوخت بسی خرمن خلق خدای
هان ز نفاق و دودلی سرکشید
تا قدح عز و علا درکشید
شاه منم، قول من افسانه نیست
هیچ دمی چون دم شاهانه نیست
شه که نکو گشت هنرها کند
وان دم شاهانه اثرها کند
لشکریانش که دو تیره بدند
قول ورا جمله پذیره شدند
شه شد از آنجا به عراق عرب
تا ببرد نیز نفاق عرب
کرد به بغداد یکی انجمن
گفت در این باب هزاران سخن
تا سترد از دل آنان بدی
بی سر و بن گشت نفاق خودی
پس بنوشتند به رد و قبول
نامه سوی حضرت اسلامبول
تا شه عثمانی از این اتفاق
دم زند و باز گذارد نفاق
او نپذیرفت و معاذیر جست
کار از اینجهل تبه گشت و سست
وز پس چندی ملک هوشمند
تاخت سوی ملک خراسان سمند
تا که بدین طرفه خیال سترگ
تازه کند یاری تاجیک و ترک
لیک به قوچان ز جهان دور شد
جانش از این مسئله مهجور شد
و امروز از نیروی علم و هنر
جهل و ستبداد نهان کرده سر
گیتی از عدل پرآوازه شد
جان و دل اهل خرد تازه شد
صلح عیان گشت و نهان گشت جنگ
نیست دگر هیچ مجال درنگ
هر دو به هم یاری قرآن کنید
آنچه سزاوار بود آن کنید
آن که مر این دین را بنیان نهاد
قاعدهٔ کار به قرآن نهاد
معنی قرآن ز میان بردهاید
جان پیمبر را آزردهاید
عیسویان کاین همه جولان کنند
از پی گمنامی قرآن کنند
تا که بود ما را قرآن بهدست
باشدمان رشتهٔ ایمان بهدست
چون که بود قرآن، ایمان بود
این رود البته اگر آن رود
جهد نمایید در اجرای آن
توسعه بخشید به فتوای آن
فتوی قرآن چو شود آشکار
خصم شود رو سیه و شرمسار
مایهٔ آزادی دوران ما
جمله نهفته است به قرآن ما
تا نرود از کفتان این گهر
متفقانه بفرازید سر
تا رقبا دیگ هوس کم پزند
مدّعیان دست به دندان گزند
پادشهی راد و خردمند بود
پنج تنش زادهٔ دلبند بود
داد جداگانه، گرامی پدر
چوبهٔ تیری به کف هر پسر
گفت بنازم هله نیرویتان
درنگرم قوت بازویتان
چوبهٔ تیری که به دست شماست
درشکنیدش که مرا این هواست
جمله شکستند و درانداختند
کار به دلخواه ملک ساختند
از پس این کار، خردمند پیر
دست زد و بست به هم پنج تیر
گفت که هان جمله تکاپو کنید
متفقا قوت و نیرو کنید
قوّت هر پنج جوان هژیر
شاید اگر بشکند این پنج تیر
هر یک، چون تیر نشستند راست
کاین خم بازوی کمانگیر ماست
تیر چه باشد که تبر بشکنیم
جمله به اقبال پدر بشکنیم
پس همه پوران جوان پیش پیر
دست گشادند بر آن پنج تیر
هرچه فزون قوه و نیرو زدند
خود نه بر آن بلکه به بازو زدند
گفت پدر: کای پسران غیور
دست بدارید و میارید زور
هرچه فزون سختکمانی کنید
صدمه به بازوی جوانی زنید
تیر جداگانه شکستید پنج
بیتعب پنجه و بیدسترنج
لیک چو هر پنج بههم بسته شد
بازوی هر پنج از آن خسته شد
تیر چو یک بود شکستن توان
لیک چو شد پنج نبیند هوان
پنج برادر چو ز هم بگسلید
راست مفاد مثل اولید
جمله بهتنهایی خسته شوند
در کف بدخواه شکسته شوند
لیک چو هر پنج به حکم وداد
گرد هم آیید و کنید اتحاد
دشمن اگر چند فزون باشدا
در کف هر پنج زبون باشدا
خوش بود ار ملت اسلام نیز
دست بشویند ز کین و ستیز
زان که فزون است بداندیش ما
دشمن ملک و عدوی کیش ما
چارهٔ ما نیست به جز اتحاد
این ره رشد است فنعمالرشاد
پند همین است خموش ای بهار
جوی دل پند نیوش ای بهار
چارهٔ ما یاری دین است و بس
خاتمةالخیر همین است و بس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری از شاعری فرهیخته است که به پادشاهان و حکومتها هشدار میدهد تا به مشکلات کشور و مردم توجه کنند. شاعر از بیداد کردن و نادیده گرفتن خواستههای رعیت سخن میگوید و به پادشاهان توصیه میکند که اندیشه آینده را در نظر داشته باشند. او بر اهمیت اتحاد و همبستگی مسلمانان تأکید میکند و به یادآوری تاریخ و عبرتهای آن میپردازد. شاعر همچنین به خطرات حاکمیت مستبد اشاره میکند و بر لزوم پایبندی به اصول و ارزشهای انسانی و دینی تأکید میکند. در پایان، او دعوت به اتحاد و فعالیت مشترک برای بهبود وضع جامعه و تقویت دین میکند.
هوش مصنوعی: ای پادشاه! خرد خود را بگشا و به آینده بیندیش و از ابتدای کار خود را آماده کن.
هوش مصنوعی: چشمان هوشیار خود را باز کن تا نتیجهٔ نهایی کارهایت را ببینی.
هوش مصنوعی: کشور ایران به خاطر کینه و ستم فراوانی که بر آن رفته، ویران و نابود شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که تو از ویژگیهای داوری و قضاوت ناآگاهی، ممکن است خصم و دشمن در میانه راه به میانجیگری و وساطت بیفتد.
هوش مصنوعی: عزیزم، از دشمن به دست نمیآید که تو را از ثروت و جایگاهت کم کند.
هوش مصنوعی: پادشاهان فقط به خود آسیب میزنند و تنها به دیگران بدی نمیکنند؛ هر برخورد بدی که میکنند، در واقع به ضرر خودشان است.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، خوی و شکل تو برای دل من جذاب نیست و جان رعیت از تو راضی و خرسند نیست.
هوش مصنوعی: باید بر خود ببالد که سلطانی که مردم را به قتل میرساند، چگونه میتواند حال و روز ملت را خوب کند.
هوش مصنوعی: وقتی شبان مهارت و توانایی خود را به نمایش میگذارد، دیگر آن کسی نیست که فقط به سادگی پرورش دام کند، بلکه او مانند گرگی است که به راحتی میتواند بر گله تسلط پیدا کند.
هوش مصنوعی: در ابتدا، سگ وفادار و باوفا، نسبت به شبان بزرگ و قدرتش، از گله محافظت میکند و به گرگ اجازه نمیدهد که به آنها نزدیک شود. اهمیت وفاداری و وفاداری در اینجا نمونهای از حمایت در برابر خطرات است.
هوش مصنوعی: برخیز و از این همه زینت و تظاهر دوری کن. ما همه فرزندان و نگهبانان یکدیگر هستیم.
هوش مصنوعی: اما او دایهای نیست که به جای شیر، زهر را به لب کودک کوچک بزند.
هوش مصنوعی: عمل ناپسند تو زشت و ناپسند است، اما در نهایت سرنوشت تو به کجا میرسد؟
هوش مصنوعی: ای پادشاه! به داستان تازهای گوش کن و دیگر به قصههای گذشته فکر نکن.
هوش مصنوعی: با تو درباره گذشته صحبت نمیکنم، زیرا آنچه میگویم داستانی است از زمانی دور و به یاد ماندنی.
هوش مصنوعی: قتل لوئی شانزدهم داستانی است که کمتر به آن پرداخته شده است، اما ما داستانی تازه و زیبا داریم که از آن جذابتر است.
هوش مصنوعی: به داستان گذشته نگاه نکن و به حال هم توجه نکن، بلکه به آینده و وضعیتهای آن بنگر.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که توضیح درباره شخصیت یا وقایع خاص، ممکن است برای فهم بهتر و آگاهی عموم مردم مفید نباشد. در واقع، گاهی اوقات اطلاعات عمیق و تخصصی نمیتواند به درک عمومی کمک کند.
هوش مصنوعی: آن کس که مانند تو پادشاه و بزرگ اسلام است، دارای ویژگیهای نیکو و نام نیک نیز هست.
هوش مصنوعی: کشور به شدت از تو قویتر است و نیروی نظامی و لشکرش بیشتر از توست.
هوش مصنوعی: بندهای در حال نواختن نوای حاکمیت و فرمانروایی است و این کارش باعث تحریک و نارضایتی جهانیان میشود.
هوش مصنوعی: قواعد و قوانین قوی و محکم در کشور وضع کرده بود.
هوش مصنوعی: اما وقتی که دیوانهگی و خودخواهی مردم باعث شد تا به مشروطهای دست یابند، به یک جدایی و اختلاف افتادند.
هوش مصنوعی: شاه در حین مشاهده هیجان و شور و شوق، متوجه شد که این هیجان نه تنها سودمند نیست، بلکه اوضاع را خراب کرده است.
هوش مصنوعی: در ابتدا، او دستور و فرمانی را برای مشروطه صادر کرد.
هوش مصنوعی: وقتی تو قسم خوردی و دوباره عهدی بستی، همه آن قراردادها و وعدهها را یکباره نابود کردی.
هوش مصنوعی: دست کسانی که در مجلس شوری بودند، به کشتن و ویران کردن آنجا باز شده است.
هوش مصنوعی: مردم مسلمان به خاطر فضیلتها و ارزشهای خود در استانبول به اعتراض و قیام پرداختند.
هوش مصنوعی: لشکریان پادشاه حیلهگر دوباره راهی به سوی مردم پیدا کردند.
هوش مصنوعی: در این شعر، به نوعی به نارضایتی و خشم گروهی از مردم اشاره شده است که به سمت یک شهر حرکت میکنند. این حرکت میتواند به دلیل مشکلاتی باشد که آنها با آن مواجه شدهاند و این قهر و خشم باعث میشود که برای اعتراض یا یک اقدام دیگر به سوی شهر بیایند.
هوش مصنوعی: وقتی قدرت و مقام در دست کسانی بیتوجه و سهلانگار قرار گیرد، لذت و خوشی آن مقام بیمعنا و بیفایده میشود.
هوش مصنوعی: پادشاه و نزدیکانش به شدت وحشت زده شدند و همه به سمت «یلدوز» فرار کردند.
هوش مصنوعی: مردم سلانیک به سوی "یلدز" حمله کردند، همچون شیر برزندهای که در جنگ میخروشد.
هوش مصنوعی: از آن لشکر طرفدار مشروطه، شاه و اطرافیانش در قید و بند افتادند و نابود شدند.
هوش مصنوعی: او در نظرش دنیا بسیار تیره و تار شد و در این حالت مانند یک زندانی احساس اسیری کرد.
هوش مصنوعی: شاید امروز در دام گرفتار شوم، اما نمیدانم تا چه زمانی تصمیم به نابودیش خواهند گرفت.
هوش مصنوعی: پس از او، کشور به آزادی رسید و دل طرفداران مشروطه خوشحال شد.
هوش مصنوعی: در اینجا، اشاره به توافق و عهدی است که در یک اتحاد خاص با فردی به نام ملک راد، به نام محمد رشاد، صورت گرفته است.
هوش مصنوعی: ای پادشاه! این یک داستان خیالی نیست، بلکه این واقعیتی است که از خود ما نشأت میگیرد و به هیچ کس دیگر مرتبط نیست.
هوش مصنوعی: مردم سوگوار این کار را انجام میدهند هر کسی که چنین رفتاری داشته باشد، چنین سرنوشتی برایش رقم میخورد.
هوش مصنوعی: ملت عثمانی و ما یکسان هستیم، زیرا هر دو گروه از یک منبع و ریشه مشترک نشأت گرفتهایم.
هوش مصنوعی: ما دو دسته هستیم که از یک لباس جدا شدهایم و بین ما و من، هیچ سخنی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: روزی در دوران کودکی، مادر اسلام به ما شیر میداد.
هوش مصنوعی: هر دو نفر در محبت و گرمی دل با هم سازگار هستند و در خدمت به مادر، ارتباط نزدیکی دارند.
هوش مصنوعی: اما ما به دنبال زرق و برق و ظاهر کامل، به وسیلهای همچون دایهای، تحت تاثیر و تسلط آن قرار گرفتیم.
هوش مصنوعی: ما همه تحت تأثیر دستهای دایگان هستیم و تمام آنها از دسته افراد بیارزش و حقیر به شمار میآیند.
هوش مصنوعی: تمام افراد برای بهبود وضعیت خود و تأمین منافع شخصیشان تلاش میکنند و به دنبال رونق و پیشرفت در کار و زندگی خود هستند.
هوش مصنوعی: دو برادر را از هم جدا کردند و آتش این اختلاف به سراسر جهان گسترش یافت.
هوش مصنوعی: اکنون از آن نادانی آگاه شدهایم و از این حقیقت دور شدهایم.
هوش مصنوعی: به ما کمک کن که به سمت حقیقت برویم، تا مادر نتواند موجب ذلت همسایه شود.
هوش مصنوعی: اگر دایه به این موضوع بیتوجهی کند، بدون دلیل ریشه و اساس خود را از دست خواهد داد.
هوش مصنوعی: امید داریم که این دو درخت بزرگ به هم وصل شوند و خوشبختی بیافرینند.
هوش مصنوعی: شاخههای درخت به سمت بالا رشد میکنند و ریشهها به عمق زمین نفوذ میکنند و در هر منطقهای به راه خود ادامه میدهند.
هوش مصنوعی: باد خزان از هر طرف میوزد و بیوقفه بر زیبایی و زشتی تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: از آن شکل خمیدهاش، شاخه طلا میشود، اما سرو همچنان استوار و تنومند باقی میماند.
هوش مصنوعی: هرگاه ریشهای قوی و محکم شود، حتی در برابر وزشهای ملایم پاییز هم لرزان نخواهد بود.
هوش مصنوعی: وقتی که یک درخت جوان به تنهایی باشد، در مقابل باد و طوفانهای پاییزی آسیبپذیر میشود و ممکن است زیر فشار آنها آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: وقتی درختان به هم پیوستهاند، شاخههایشان به یکدیگر میرسند، نه کم و نه زیاد.
هوش مصنوعی: خوشحال و سرزندهاند و به یاد نمیآورند که برف و بادهای تند چه احساسی دارند.
هوش مصنوعی: ای کاش مسلمانان رسم و رسوم نیکویی را که در دوبی وجود دارد، از میان نمیبردند.
هوش مصنوعی: همسایهها برای نشان دادن شجاعت و جسارت خود دوباره حرکت و فعالیت میکنند.
هوش مصنوعی: هر که از زیر سلاح آنها خارج شود، دلش از ضربه شمشیرشان خونین خواهد شد.
هوش مصنوعی: به یاد بیاور از قدرت و عظمت عباسیان و همچنین خشم و تعرض آنها.
هوش مصنوعی: سرزمین آنها از مرزهای آسیا تا مرزهای قارهٔ آفریقا گسترده است.
هوش مصنوعی: از سرزمین افریقا تا سرزمین ترک، همه جا تحت فرمان و حکومت خلفای بزرگ بود.
هوش مصنوعی: آنها اطاعت و فرمانبرداری شان را میپذیرفتنند تا خط هندی از خط استانبول تمایز یابد.
هوش مصنوعی: زیرا که بدیهای اسلام در آن بهوضوح یکدست و هماهنگ است.
هوش مصنوعی: اما نفاق وارد شد و کارهایی انجام داد که باعث شد ما به این رنج و درد دچار شویم.
هوش مصنوعی: ای همه شما که پیرو آیین نیک و استوارید، ای فرزندان نیاکان قدیمی.
هوش مصنوعی: سنی و شیعه هر دو از کجا و کی هستند؟ این دشمنی و آزار هم از چه چیزی نشأت میگیرد؟
هوش مصنوعی: همه مسلمانان از یک دین و مذهب هستند و همگی پیرو تعالیم یک مکتب فکری هستند.
هوش مصنوعی: ایمان و هدف واحد است و راه به سمت آن نیز یکسان است. معبد همگان یکی است و معبود نیز تنها یک وجود دارد.
هوش مصنوعی: همه چیز یکی است، ای کسی که از یک منبع به وجود آمدهای، دشواریهای نادانی و تردید را از خود دور کن.
هوش مصنوعی: از آمریکاییها درس بگیرید، زیرا پذیرفتن نکتهها به زبان نمیآید، بلکه در عمل نمود پیدا میکند.
هوش مصنوعی: مسیحیان با یکپارچگی و اتحاد خود، علم و دانش را به نمایش گذاشتند و به سمت جهان پیش رفتند.
هوش مصنوعی: تمام آنچه که از دنیا بررفتن، ناشی از یاری علم و تصادف راه است.
هوش مصنوعی: ما چرا باید بر جزئیات بیاهمیت شلوغ کنیم در حالی که باید به اصول اصلی توجه کنیم و آنها را فراموش نکنیم؟
هوش مصنوعی: شاه جهان، نادر فیروز، تنها به این هدف نداشت که چیزی غیر از این باشد.
هوش مصنوعی: در آغازین روزی که جوانی شاد و خوشبخت وارد دشت مغان شد و تاجی بر سر گذاشت.
هوش مصنوعی: فرمانروایی که هم اهل سنت و هم اهل تشیع در خدمت او هستند و به او اطاعت میکنند.
هوش مصنوعی: ملک راد بر روی منبر قرار گرفت و لعل که نمایانگر سخن سنج و باهوش است، او را از هم جدا کرد.
هوش مصنوعی: گفت و گو در مسیرهای مختلفی پیش رفت تا به مباحث مربوط به شیعه و سنی رسید.
هوش مصنوعی: گفت که خود این دشمنی، که باعث سوزش و آتش در جهان شد، از نسل صفویان به وجود آمده و شعلهور شده است.
هوش مصنوعی: بیخود و بیجهت، حرفهای بیمعنا و بیاساس از خود میزنند و در هر گوشهای از سرزمین، این سخنان را تکرار میکنند.
هوش مصنوعی: آتش نادانی و جهل به شدت آسیبزننده است و باعث خسارت زیادی به انسانها میشود.
هوش مصنوعی: آگاه باشید از نفاق و تردید، چرا که به زودی به مقام والای عزت و عظمت خواهید رسید.
هوش مصنوعی: من پادشاه هستم و قول من حقیقتی غیرقابل انکار است؛ هیچ زمانی مانند لحظهای که یک پادشاه نفس میکشد، وجود ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی کسی با خلاقیت و مهارتهای برجستهای به مقام سلطنت میرسد، میتواند دستاوردهای بزرگ و تأثیرگذاری خلق کند.
هوش مصنوعی: سربازان او که از دو گروه مختلف بودند، بهطور کامل قبول کردند که از او پیروی کنند.
هوش مصنوعی: پادشاه از آنجا به عراق عرب رفت تا اختلاف و نفاق میان عربها را از بین ببرد.
هوش مصنوعی: در بغداد، گروهی جمع شدند و دربارهی این موضوع هزاران سخن گفتند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که خالص کردن دلها از بدیها و نفاق باعث میشود که مشکلات و تناقضات درونی افراد برطرف شود. به عبارت دیگر، زمانی که انسان از صفات زشت و نفاق پاک شود، میتواند به خوبی با دیگران ارتباط برقرار کند و از دلها سوءتفاهمها و کینهها را پاک کند.
هوش مصنوعی: آنها نامهای را درباره تأیید و رد به حضرت اسلامبول نوشتند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که سلطان عثمانی به این موضوع اشاره کند، باعث دامن زدن به اختلافات و تفرقه خواهد شد.
هوش مصنوعی: او از پذیرش حقایق سر باز زد و به بهانهجویی پرداخت، در نتیجه به خاطر این نادانی کارش نابود و ضعیف شد.
هوش مصنوعی: پس از مدتی، پادشاه باهوش به سوی سرزمین خراسان با اسبش حرکت کرد.
هوش مصنوعی: به محض اینکه یاری از تاجیک و ترک به این سوی بیاید، اندیشهای بزرگ و نو شکل خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: اما از قوچان جانش از دنیا دور شد و از این موضوع رها و غافل گشت.
هوش مصنوعی: امروز علم و هنر قدرتی دارند که نمیگذارند جهل و ظلم خود را نشان دهند.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر عدالت مشهور و معروف شد و روح و دل انسانهای دانا و خردمند تازه و نو شد.
هوش مصنوعی: صلح به وضوح برپا شده و دیگر جنگی در کار نیست؛ هیچ وقتی برای تأخیر و تعلل باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: با هم به یکدیگر کمک کنید و کارهایی را که شایسته است انجام دهید.
هوش مصنوعی: کسی که این دین را پایهگذاری کرد، اصول و قواعد آن را بر اساس قرآن تنظیم کرد.
هوش مصنوعی: شما معنی قرآن را از بین بردهاید و به پیامبر صدمه زدهاید.
هوش مصنوعی: مسیحیان که اینقدر به دنبال شهرت و نامی در دنیا هستند، به خاطر جهل و نادانی، قرآن را تحریف میکنند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که قرآن در دست ما بود، ایمان ما هم به دست ما بود.
هوش مصنوعی: چون قرآن وجود دارد، ایمان نیز وجود دارد، البته اگر آن ایمان شبیه به رود باشد.
هوش مصنوعی: تلاش کنید تا آن را به خوبی اجرا کنید و در راستای آن گسترش دهید.
هوش مصنوعی: زمانی که حکم قرآن به وضوح بیان شود، دشمن دچار رسوایی و خجالت میشود.
هوش مصنوعی: منابع آزادی و رهایی در زمان ما، به طور کامل در قرآن ما موجود است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که این گوهر از دستانت نرود، با هم رها کنید و به بلندای قله برسید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که رقبای دیگر شوق و تمایلات خود را کمتر نشان دهند، کسانی که خواهان موفقیت و برتری هستند، ناچار باید بر دندانهای خود فشار بیاورند و طاقتفرسا صبر کنند.
هوش مصنوعی: پادشاهی فهیم و با تدبیر بود که پنج فرزندش به شدت مورد محبت و علاقهاش بودند.
هوش مصنوعی: هر پسر باید به صورت جداگانه ارث نبرد و پدر برای هر یک از فرزندانش به عنوان هدیه، یک کمان به همراه تیر بدهد.
هوش مصنوعی: گفتم که چقدر به نیرو و قدرت شما باید افتخار کرد و به قدرت بازویتان نگاه کردم.
هوش مصنوعی: چوب تیری که در دستان شماست را بشکنید، زیرا من اینگونه احساس میکنم.
هوش مصنوعی: همه چیز را نابود کردند و با دست خود به خواستهی پادشاه شکل دادند.
هوش مصنوعی: پس از انجام این کار، مرد دانای سالخورده دست به کار شد و پنج تیر را به هم بست.
هوش مصنوعی: بروید و همگی با هم تلاش کنید، قوی و متحد باشید.
هوش مصنوعی: قدرت هر پنج جوان پرتوان ممکن است اگر این پنج تیر را بشکند.
هوش مصنوعی: هر یک از آنها مانند تیری بر هدف نشستهاند، زیرا این خم، نشانهی قدرت و مهارت ما در تیراندازی است.
هوش مصنوعی: چرا باید نگران تیر و پرتاب آن باشیم وقتی میتوانیم با همت و ارادهمان همه چیز را به نفع خود تغییر دهیم و از پشتیبانی خانوادهامان بهرهمند شویم؟
هوش مصنوعی: پس همه جوانان پوران، به احترام پیر، دست به دعا دراز کردند و به سمت آن پنج تیر رفتند.
هوش مصنوعی: هرچه قدرت و توان بیشتری به کار گرفتند، به خود آن تکیه نکردند، بلکه به بازوی خود و تلاششان اتکا کردند.
هوش مصنوعی: پدر گفت: ای پسران شجاع، دست از کار بردارید و به قدرت خودشان لطمه نزنید.
هوش مصنوعی: هر چه بیشتر برای مشکلسازی و ایجاد سختی در دل جوانی تلاش کنید، در واقع به او آسیب میزنید.
هوش مصنوعی: شما پنج تیر را به طور جداگانه شکستید، بدون اینکه با دستان قوی یا هیچ گونه تلاشی این کار را انجام دهید.
هوش مصنوعی: اما وقتی که همه پنج انگشت به هم جمع شوند، بازوهای هر یک از آنها خسته میشود.
هوش مصنوعی: اگر یک تیر باشد، شکستن آن آسان است، اما وقتی که پنج تیر باشد، دیگر نمیتوان آن را شکست.
هوش مصنوعی: پنج برادر وقتی از هم جدا شوند، همانند نقطه آغازین میمانند.
هوش مصنوعی: همه به تنهایی خسته خواهند شد و در دستان بدخواهان، فرومیپاشند.
هوش مصنوعی: اما زمانی که همه پنج نفر طبق دستور کار جمع شوند و با هم توافق کنند، اتحاد شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر چه دشمنان زیاد باشند، اما در قدرت هر پنج زبان را در اختیار داریم.
هوش مصنوعی: خوب است اگر مردم مسلمان نیز از کینه و جنگیدن دست بردارند و با یکدیگر صلح و دوستی برقرار کنند.
هوش مصنوعی: زیرا که دشمنان ما بیشتر از آنچه که فکر میکنیم، در حال آسیب زدن به کشور و آیین ما هستند.
هوش مصنوعی: ما چارهای جز همبستگی نداریم، زیرا این راهی برای پیشرفت و رشد است و بسیار پسندیده است.
هوش مصنوعی: در اینجا بهار به صراحت دعوت میشود که سکوت کند و به دل توجه کند. بهار باید به نکات و پندهایی که در دل نهفته است گوش فرا دهد. این بیان نشاندهنده اهمیت دروننگری و گوش سپردن به احساسات واقعی است.
هوش مصنوعی: راهنمای نجات ما تنها کمک به دین است و هیچ چیز دیگری مهمتر از آن نیست. موفقیت نهایی نیز تنها در این راه نهفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.