گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - در مدح ابوالحسن علی لشگری

 

خداوند سپهر او را خداوند زمین دارد

کجا او را قدم باشد بزرگان را جبین دارد

همیشه مهر و کین او نشان کفر و دین دارد

همیشه دست و تیغ او نشان مهر و کین دارد

قضا زیر عنان دارد قدر زیر نگین دارد

[...]

قطران تبریزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۰۹

 

ز مشرق تا حد مشرق شناسد هرکه دین دارد

که دین رونق به تأیید امیرالمؤمنین دارد

امام الحق که او را آفرین‌گوی است درگیتی

هر آن کو طاعتِ یزدانِ گیتی آفرین دارد

گرفتارند گمراهان میان ظلمت و بدعت

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰

 

بتی که او نسب از لعبتان چین دارد

به روز پاک بر از شب هزار چین دارد

شب سیاه نباشد قرین روز سفید

بس او چگونه شب و روز را قرین دارد

به زلف و جعد همه سال پرخم و شکن است

[...]

امیر معزی
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹

 

جان نقش رخ تو بر نگین دارد

دل داغ غم تو بر سرین دارد

تا دامن دل به دست عشق تست

صد گونه هنر در آستین دارد

چشم تو دلم ببرد و می‌بینم

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۳

 

بیننده که چشم عاقبت‌بین دارد

می خوردن و مست خفتن آیین دارد

تا جان دارم به دست برخواهم داشت

تلخی که مزاج جان شیرین دارد

انوری
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۰

 

لعلت چو شکوفه عقد پروین دارد

روی تو چو لاله خال مشکین دارد

من در غم تو چو غنچه بندم زنار

تا نرگس تو چو خوشه زوبین دارد

خاقانی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳ - درمدح خواجه امام مروانی گوید

 

دل و جانم یمین دین دارد

که به پاکیش در یمین دارد

کین و مهرش که آن مباد این باد

مزه زهر و انگبین دارد

علم او حجت فلک داند

[...]

سید حسن غزنوی
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت ذی النورین رضی الله عنه

 

که گر خورشید نقد عین دارد

مدد از نور ذوالنورین دارد

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

جهان بی وفا نوری ندارد

دمی بی ماتمی سودی ندارد

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۵ - در کشف اسرار حق عزو جل

 

زهی قرآن که همتائی ندارد

حقیقت بود جز یکتا ندارد

عطار
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - مدح نجم الدین لاجین

 

گر، خاتم مردمی نگین دارد

حقا، که ز دست نجم دین دارد

رستم جگری که بر در همت

رخش فلکی بزیر زین دارد

چرب آخر مکرمات معروفش

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۵۸

 

شمعی که مبارز است و تمکین دارد

بر پشت لگن زچابکی زین دارد

گفتم که چرا زرد رخی؟ گفت مرا

فرهاد دلم فراق شیرین دارد

اوحدالدین کرمانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

دلبرم رسم خود چنین دارد

که دل دوستان غمین دارد

از پی یک حدیث دامن گیر

صد جواب اندر آستین دارد

حلقة زلف او ز بلعجبی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۴۷

 

شاخ ارز شکوفه شکل پروین دارد

آن هم ز سرشک من غمگین دارد

از ناله من کوه بدان سنگ دلی

از لاله بدامن دل خونین دارد

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۲
۳