اگر پیل با پشه کین آورد

همه رخنه در داد و دین آورد

که او از پی فور کین آورد

به جنگ آسمان بر زمین آورد

اگر با تو یک پشه کین آورد

ز تختت به روی زمین آورد

هر آنگه که او جنگ و کین آورد

همی آسمان بر زمین آورد

اگر بابت روم کین آورد

به شمشیر بت را به دین آورد

چو او اسب در زیر زین آورد

تو گویی که با چرخ کین آورد

گه جنگ کوپال و کین آورد

فلک را زبر زمین آورد

نفس تست آنکه کفر و دین آورد

لاجرم چشم رنگ بین آورد

تا همی بر گل نقاب از خط مشکین آورد

مرکب صبر مرا هر لحظه در زین آورد

چرخ از کف الخضیب انگشت حیرت بر دهان

پیش آن رخسار و آن دندان شیرین آورد

شاهراه عرصه عشق رخ او عقلرا

[...]

بر آتش میاور که کین آورد

سکاهن بر آهن کمین آورد

تا همی بر گل نگارم خطّ مشکین آورد

مرکب صبر مرا هر لحظه در زین آورد

چرخ از کفّ الخضیب انگشت حیرت هر زمان

پیش آن رخسارزی دندان پروین آورد

شاه را عرصۀ عشق رخ او عقل را

[...]

عذر واضح مرا بدین آورد

ز آسمانم سوی زمین آورد

چو دریا بجوشد که کین آورد

همان آسمان بر زمین آورد

ندانستم این چرخ کین آورد

ستاره به خونم کمین آورد

مانی چین نقش مطبوع تو در چین آورد

چین زلفت چین غم بر جبهه چین آورد

یوسف مصر ملاحت چین ابروی تو دید

چین بر ابرو زد که این ابرو به ماچین آورد

رام سازد خال هندوی تو هندو را به دین

[...]