وزانجا سوی پارس اندر کشید
که در پارس بد گنجها را کلید
نشستنگه آن گه به اسطخر بود
کیان را بدان جایگه فخر بود
جهانی سوی او نهادند روی
که او بود سالار دیهیم جوی
به تخت کیان اندر آورد پای
به داد و به آیین فرخندهرای
چنین گفت با نامور مهتران
که گیتی مرا از کران تا کران
اگر پیل با پشه کین آورد
همه رخنه در داد و دین آورد
نخواهم به گیتی جز از راستی
که خشم خدا آورد کاستی
تن آسانی از درد و رنج منست
کجا خاک و آبست گنج منست
سپاهی و شهری همه یکسرند
همه پادشاهی مرا لشکرند
همه در پناه جهاندار بید
خردمند بید و بیآزار بید
هر آنکس که دارد خورید و دهید
سپاسی ز خوردن به من برنهید
هرآنکس کجا بازماند ز خورد
ندارد همی توشهٔ کارکرد
چراگاهشان بارگاه منست
هرآنکس که اندر سپاه منست
وزان رفته نامآوران یاد کرد
به داد و دهش گیتی آباد کرد
برین گونه صدسال شادان بزیست
نگر تا چنین در جهان شاه کیست
پسر بد مر او را خردمند چار
که بودند زو در جهان یادگار
نخستین چو کاووس باآفرین
کی آرش دوم و دگر کی پشین
چهارم کجا آرشش بود نام
سپردند گیتی به آرام و کام
چو صد سال بگذشت با تاج و تخت
سرانجام تاب اندر آمد به بخت
چو دانست کامد به نزدیک مرگ
بپژمرد خواهد همی سبز برگ
سر ماه کاووس کی را بخواند
ز داد و دهش چند با او براند
بدو گفت ما بر نهادیم رخت
تو بسپار تابوت و بردار تخت
چنانم که گویی ز البرز کوه
کنون آمدم شادمان با گروه
چو بختی که بیآگهی بگذرد
پرستندهٔ او ندارد خرد
تو گر دادگر باشی و پاک دین
ز هر کس نیابی به جز آفرین
و گر آز گیرد سرت را به دام
برآری یکی تیغ تیز از نیام
بگفت این و شد زین جهان فراخ
گزین کرد صندوق بر جای کاخ
بسر شد کنون قصهٔ کیقباد
ز کاووس باید سخن کرد یاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، به وقایع دوران کیقباد، یکی از پادشاهان اساطیری ایران پرداخته شده است. کیقباد که به پارس میرود، در اسطخر (پایتخت) مینشیند و بر جهان سالاری میکند. او به راستی و دادگری تأکید میکند و برای تمام مردم خود ارزش قائل است. او بر این باور است که اگر کسی در زندگی تنها به خوراک و نیازهای مادی بپردازد، نباید انتظار توفیق در کارها داشته باشد. کیقباد به مدت صد سال با شادکامی حکومت میکند، ولی وقتی به نزدیک مرگ میرسد، به تفکر در مورد سرنوشت و انتقال قدرت میپردازد و پسرش را به عنوان جانشین خود آماده میکند. در نهایت، داستان به یادآوری پادشاهان بعدی مانند کاووس و آرش میپردازد. این متن نشاندهنده اهمیت راستی، دادگری، و تاثیرپذیری از سرنوشت در تاریخ اساطیری ایران است.
هوش مصنوعی: از آنجا به سوی پارس رفت، زیرا در پارس کلید گنجها وجود داشت.
هوش مصنوعی: نشستن در اسطخر به مردم کیان افتخار میبخشد و آن مکان برای آنها اهمیت ویژهای دارد.
هوش مصنوعی: مردم دنیا به سوی او روی آوردهاند، چرا که او سرور و پیشوای بزرگ است.
هوش مصنوعی: او به تخت سلطنت سلاطین بزرگ وارد شد و با عدالت و روشنیبخش به زندگی مردم ادامه داد.
هوش مصنوعی: او برای بزرگان و نامداران گفت که دنیا را از یک سمت تا سمت دیگرش به من دادهاند.
هوش مصنوعی: اگر فیل با پشه دشمنی کند، تمام نقاط ضعف خود را نشان میدهد و در نتیجه آسیبپذیر میشود.
هوش مصنوعی: من در این دنیا تنها از حقیقت پیروی میکنم، زیرا خشم خداوند باعث کمبود و نقصان خواهد شد.
هوش مصنوعی: آسودگی و راحتی من نتیجهی رنج و دردهایی است که کشیدهام، زیرا گنج و ارزش واقعی من در آن زحمات و تلاشها نهفته است.
هوش مصنوعی: افراد نظامی و شهری همه یکسان هستند و همگی در حقیقت برای من به عنوان یک پادشاه محسوب میشوند.
هوش مصنوعی: همه در سایه حمایت شخصی بزرگ و دانا قرار دارند که خود آرام و بیضرر است.
هوش مصنوعی: هر کسی که برخوردار است از نعمتهای زندگی و میتواند به دیگران کمک کند، باید قدردانی و سپاسی از آن داشته باشد و از یاد نبرد که این نعمتها را نباید نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: هر کسی که در تلاش و کوشش برای زندگی کوتاهی کند، در نهایت چیزی برای بهرهبرداری و ادامه راه نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: چرای آنها همان بارگاه من است؛ هر کسی که در سپاه من است، در واقع منزلت و مقامش با من است.
هوش مصنوعی: و از آنها که به یاد ماندنی بودند، یاد کرد و با بخشش و احسان، جهانی آباد ساخت.
هوش مصنوعی: به مدت صد سال خوش و خرم زندگی کن و ببین که در این دنیا چه کسی به مقام پادشاهی رسیده است.
هوش مصنوعی: اگر پسر بدی را بشناسی، به عقل و درایت خود به او برخورد کن، چون از او در دنیا نشانهها و یادگارهایی باقی مانده است.
هوش مصنوعی: در ابتدا، مانند کاووس که به اوج عظمت رسید، چه کسی میتواند همچون آرش دوم باشد و چه کسی دیگر در مقام او قرار گیرد؟
هوش مصنوعی: چهارم کجا، آرامش نام گرفت و دنیا را به خوشی و آسایش سپردند.
هوش مصنوعی: پس از گذشت صد سال، با وجود تاج و تخت، در نهایت خوششانسی و سرنوشت در برابرش قرار گرفت.
هوش مصنوعی: زمانی که فرد به نزدیکی مرگ میرسد، متوجه میشود که زندگیاش به پایان نزدیک است و در این لحظه، احساس از دست دادن زندگی و جوانیاش به او دست میدهد.
هوش مصنوعی: در روزی که کاووس به سلطنت رسید، از او خواسته شد تا به قضاوت در مورد عدالت و بخشش بپردازد و در این راستا مسئولیتهایی را به عهده بگیرد.
هوش مصنوعی: به او گفتند که ما آماده شدهایم، تو فقط تابوت را بساز و تشکلت را بردار.
هوش مصنوعی: احساس میکنم که به تازگی از کوههای البرز با شادی و خرمی به همراه گروهی آمدهام.
هوش مصنوعی: وقتی سرنوشت به صورت ناآگاهانه از کنار انسان میگذرد، آن فردی که به او عشق میورزد، عقل و درک لازم را ندارد.
هوش مصنوعی: اگر تو دادگر و پاکدین باشی، جز ستایش چیزی از کسی نمییابی.
هوش مصنوعی: اگر سر تو در خطر بیفتد، باید با یک تیغ تیز از نیام خود بیرون بیاری و دفاع کنی.
هوش مصنوعی: او این را گفت و از این جهان وسیع شد، و برای خود جایی را انتخاب کرد که صندوق (گنجینه) را به جای کاخ قرار دهد.
هوش مصنوعی: حالا داستان کیقباد به پایان رسید و حالا باید دربارهٔ کاووس صحبت کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.