گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۹۰

 

گفتی که فلان ز یاد ما خاموشست

از بادهٔ عشق دیگری مدهوشست

شرمت بادا هنوز خاک در تو

از گرمی خون دل من در جوشست

ابوسعید ابوالخیر
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۱۶ - پیکار اسکندر با لشگر زنگبار

 

بیا ساقی آن می‌ که رومی‌وش‌ست

به من ده که طبعم چو زنگی خوَشست

نظامی
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم

 

اگر بحر است دائم در خروشست

ز شوق دوست چون دیگی بجوشست

عطار
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۴۷ - وله ایضا

 

هر جا سبکی حرام خواریست

باشه چو پیاله باده نوشست

می گیرد عقد زر برانگشت

هر کو چو شمامه زرد گوشست

در بند، شکم تهیست آن کس

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۴

 

تا ظن نبری که این زمین بیهوشست

بیدار دو چشم بسته چون خرگوشست

چون دیک هزار کف بسر می‌آرد

تا خلق ندانند که او در جوشست

مولانا
 

اوحدی » جام جم » بخش ۶۹ - حکایت

 

رای دستور که افتاب وشست

بافاضت چو آفتاب خوشست

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۷۲ - در حکمت

 

گر زبان حکیم خاموشست

فعل او بین که سربسر هوشست

اوحدی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

ترا که نرگس مخمور و زلف مهپوشست

وفا و عهد قدیمت مگر فراموشست

ز شور زلف تو دوشم شبی دراز گذشت

اگرچه زلف سیاهت زیادت از دوشست

بقصد خون دل من کمان ابرو را

[...]

خواجوی کرمانی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۳۳ - جواب دادن حورزاد جمشید را

 

به دل گفت این جوان گویی سروشست

ز سر تا پا همه عقل است و هوشست

سلمان ساوجی
 

اهلی شیرازی » سحر حلال » بخش ۱۷ - صفت ملک زاده که نامش جم بود

 

بازکن آنزلف دل آرا چو شست

گرچه شد آن بند دل اما خو شست

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » سحر حلال » بخش ۱۷ - صفت ملک زاده که نامش جم بود

 

بازکن آنزلف دل آرا چو شست

گرچه شد آن بند دل اما خو شست

اهلی شیرازی