زن خود را به سنگ زد مردش
شد دوان، پیش قاضی آوردش
حال خود گفت و مرد شد حاضر
گشت قاضی میانشان ناظر
زن چو دعوی گزار شد با شوی
گوشهٔ چادرش برفت از روی
خواجه حسن و جمال او را دید
عشوهٔ قیل و قال او را دید
مرد را گفت قاضی از پشتی:
زن خود را چرا چنین کشتی؟
گفت: دشنام داد و چوب زدم
او مرا زشت گفت و خوب زدم
گفت قاضی که: ای پریشان دست
کس به چوب این چنین گهر نشکست
گر سر این لطیف چهرت نیست
رو طلاقش بده، که مهرت نیست
مرد دادش طلاق و شد بیجفت
چون برون رفت زن به قاضی گفت:
مهر دل چون ندارد آن گمراه
مهر برداشتست،مهر بخواه
آمدم تا بهای من جویی
نه به آن تا ثنای من گویی
شاید ار علم سر برفرازد
دین مباهی شود، خرد نازد
که درین قحط سال علم و عمل
شد به عون خدای عز و جل
مسند شرع در مراغه به کام
زین دو قاضیالقضاة نیکو نام
سخنی کان بجاست باید گفت
آنچه بینند راست باید گفت
رای دستور که افتاب وشست
بافاضت چو آفتاب خوشست
شاید آن روزها که داد کند
گر به لطف از مراغه یاد کند
آب رحمت بر آن زمین بارد
که در آن خاک تشنگان دارد
من ز اهل سخن چه باشم و چند؟
که سخن رانم از نصیحت و پند
پند و وعظ از کسی درست آید
که به کردار خوب چست آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در داستان، زنی به قاضی شکایت میکند که شوهرش او را کتک زده است. مرد در دفاع از خود میگوید که زن او را دشنام داده است. قاضی به مرد میگوید که هیچکس حق ندارد به خاطر توهین، همسرش را اینگونه بزند و پیشنهاد میکند که اگر شوهر به همسرش علاقه ندارد، بهتر است طلاقش دهد. مرد طلاق را میپذیرد، اما زن از قاضی تقاضا میکند که مهرش را بگیرد چون به نظرش آن مرد شایستگی ندارد. داستان درباره عدالت و نیاز به علم در قضاوت است و اهمیت نیکوکاری در رفتار انسانها را بیان میکند. قاضی نیکوکار در مراغه، جایگاه و نقش مهمی در ایجاد عدالت و پند و نصیحت دارد.
هوش مصنوعی: زن به مردش آسیب رساند و او را به سرعت به قاضی برد.
هوش مصنوعی: او حال و احوال خود را بیان کرد و به مردی تبدیل شد، قاضی هم در میان آنها حاضر شد و نظارهگر بود.
هوش مصنوعی: زمانی که زن به شکایت از شوهرش پرداخت، با تردید و شرم چادرش را به روی خود کشید.
هوش مصنوعی: خواجه زیبایی و ظرافت او را مشاهده کرد و همچنین لطافت و شیوایی کلام او را دید.
هوش مصنوعی: قاضی از مرد پرسید چرا با همسرت اینطور رفتار کردی و او را به این حال و روز انداختی؟
هوش مصنوعی: او گفت: به من ناسزا گفت و من او را کتک زدم، او زشت گفت و من خوب زدم.
هوش مصنوعی: قاضی گفت: ای کسی که در حال و روز بدی هستی، هیچکس با چوبی به این شدت نمیتواند جواهرات را بشکند.
هوش مصنوعی: اگر بر چهره زیبا و لطیف تو، عیبی وجود دارد، به من بگو که دیگر مایلی به عشق تو ادامه ندهیم، چون عشق ما دیگر وجود ندارد.
هوش مصنوعی: مرد از همسرش جدا شد و دیگر تنها ماند. وقتی زن از خانه خارج شد، به قاضی مراجعه کرد و از وضعیتی که پیش آمده بود صحبت کرد.
هوش مصنوعی: وقتی دلی که محبت ندارد، از عشق دور شده است، پس از او محبت را طلب کن.
هوش مصنوعی: من آمدم تا ارزش خود را بشناسی، نه اینکه فقط به خاطر تمجید و تعریف از من اینجا باشی.
هوش مصنوعی: اگر علم و دانش به اوج برسد، دین و ایمان نیز میتواند به تحقق و گسترش بپردازد و در این میان، عقل و فهم انسان به شکوفایی خواهد رسید.
هوش مصنوعی: در این سالهای کمنظیر که علم و عمل به سختی پیدا میشود، خداوند به یاری ما آمده است.
هوش مصنوعی: در مراغه، مقام و جایگاه قضایی تحت نظر دو قاضی با نام نیک و خوشنام است.
هوش مصنوعی: هر سخنی که درست و به جا باشد، باید گفته شود و آنچه که دیده میشود نیز باید به حقیقت بیان گردد.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و درخشش شخصی اشاره دارد که مانند آفتاب میدرخشد و از دیگران متمایز است. همچنین نشاندهندهی این است که آن شخص در مقایسه با دیگران، ویژگیهای برجسته و مثبتی دارد که او را خاص و دوستداشتنی میکند.
هوش مصنوعی: شاید در روزهایی که کسی به رحمت و لطف یاد میگذارد، یاد مراغه را هم زنده کند.
هوش مصنوعی: تنها سرزمینی مستحق بارش رحمت الهی است که در آن عطشکشیدهها و نیازمندان وجود داشته باشند.
هوش مصنوعی: من چه کسی هستم و چه دانش و قدرتی دارم در میان اهل سخن؟ تنها میتوانم از نصیحت و اندرز بگویم.
هوش مصنوعی: نصیحت و راهنمایی از کسی تأثیرگذار است که خود به خوبی عمل کند و رفتار نیکویی داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.