گنجور

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۰

 

چون سپرم نه میان بزم به نوروز

در مه بهمن بتاز و جان عدو سوز

باز تو بی رنج باش و جان تو خرم

با نی و با رود و با نبیذ فناروز

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۰

 

چون سپرم نه میان بزم به نوروز

در مه بهمن بتاز و جان عدو سوز

رودکی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۴

 

گرفتند و بردند بسته چو یوز

برو بر سر آورد ضحاک روز

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶

 

سپهری که پشت مرا کرد کوز

نشد پست و گردان بجایست نوز

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۱

 

دل هر دو بیداد از آن سان بسوز

که هرگز نبینند جز تیره روز

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۳

 

به بد مهری من روانم مسوز

به من باز بخش و دلم بر فروز

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۴

 

به هندوستان آتش اندر فروز

همه کاخ مهراب و کابل بسوز

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۵

 

به رزم اندرون زهر تریاک سوز

به بزم اندرون ماه گیتی فروز

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۷

 

دل بیگناهان کابل مسوز

کجا تیره روز اندر آید به روز

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۳

 

وزو هرچ آباد بینی بسوز

شب آور به جایی که باشی به روز

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۳

 

خورش دادشان اندکی جان سپوز

بدان تا گذارند روزی به روز

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۱

 

ببد شاه یک ماه در نیمروز

گهی رود و می خواست گه باز و یوز

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۴

 

بگیر و بگیسوی او بر بدوز

به نیک اختر و فال گیتی فروز

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲

 

برین داستان بگذرانیم روز

که خورشید گیرند گردان بیوز

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۴

 

بدو گفت نیرنگ داری هنوز

نگردد همی پشت شوخیت کوز

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۵

 

همی از لبت شیر بوید هنوز

که زد بر کمان تو از جنگ توز

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۹

 

همیشه ترا جاودان باد روز

به شادی و بدخواه را پشت کوز

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸

 

یکی نامجوی و یکی شاد‌روز

مرا بخت بر گنبد افشاند گوز

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۳

 

چو بفروخت از کوه گیتی فروز

برفتند ازآن بیشه با باز و یوز

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۷

 

سرانشان ببر خانهاشان بسوز

بریشان شب آور به رخشنده روز

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۵۶