گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۶ - رای زدن خسرو در کار فرهاد

 

بسا بینا که از زر کور گردد

بس آهن کاو به زر بی‌زور گردد

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۹ - پشیمان شدن شیرین از رفتن خسرو

 

که شیر اینجا رسد بی‌زور گردد

و گر مار آید اینجا مور گردد

نظامی
 

عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید

 

ز حال انسان کامل نور گردد

ز قال بد مدرّس کور گردد

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۸ - در اسرار خطاب با جان و وصل دیدار فرماید

 

ز قربت هر که اینجا دور گردد

ز دید جاودان بی نور گردد

عطار
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵ - در مدح سلطان البحر و البر سلغرشاه دام ملکه

 

زبیتم عالمی معمور گردد

چو نامت در جهان مشهور گردد

سلیمی جرونی
 

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۹ - صفت عشق

 

ز خود پروانه وش چون دور گردد

چو شمع از پای تا سر نور گردد

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۵ - جواب دادن پروانه

 

ز رویت چشم من گر دور گردد

چراغ دیده ام بی نور گردد

اهلی شیرازی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۷

 

پی ضبط گهر گنجور گردد

به پای دست او دستور گردد

نشاط اصفهانی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸

 

تا رز آرد غوره وآن غوره تا انگورگردد

چشم ها باید به راه انتظارش کورگردد

خودگرفتم غوره شد انگور ناگردیده صهبا

ترسم از این کو خوراک مور یا زنبور گردد

خودگرفتم رفت آن انگور در خم تا شود می

[...]

بلند اقبال
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۸۹ - المحفوظ

 

رهد از تیه ظلمت نور گردد

عوالم جمله زو معمور گردد

صفی علیشاه