صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸۵
مست است وخنده بر من مهجور می کند
کان نمک ببین چه به ناسور می کند
درفکر دانه دزدی خالش گداختم
دامم به خاک نقش پی مور می کند
ما صلح می کنیم به یک کوکب از فلک
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸۶
پیمانه چاره سر پرشور می کند
آتش علاج خانه زنبور می کند
محرومیم ز کعبه گناه دلیل نیست
حیرانی از وصال مرا دور می کند
می بایدش به منبر دار فنا نشست
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۸
مه را غم هلال تو رنجور میکند
خورشید بر رخت نظر از دور میکند
چشمش نظر ز صفحة آیینه بر نداشت
خورشید من مطالعة نور میکند
لعل تو از تبسّم کوثر سرشت خویش
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۴
اشکم نمک به دامن ناسور می کند
دربا ز رشک حوصله ام شور می کند
بیداد ناوک مژه زهراب دادهای
هرجا دلی ست خانهٔ زنبور می کند
ما را تن ضعیف چه باشد؟ که کوه را
[...]
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲
هر کس نظر به سوی تو از دور می کند
هر خانه را خیال تو پرنور می کند
بگذر ز چین و چینی و در ساغر سفال
می نوش ای فقیر که فغفور می کند
بر داغ های کهنهٔ صد آرزوی خام
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵
هر ناله ای که بربط وطنبور می کند
پیغام دلبری است که مذکور می کند
گوید که گر شوی توچوبهرام گورگیر
ناگه شکار عاقبت گور میکند
مستان بر اینکه باده دهد نشئه هوشیار
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶
ساقی سخن ز مشعله طور می کند
مطرب حکایت از لب منصور می کند
دیوانه خراب بویرانه سراب
یاد از بنای خانه معمور می کند
اندیشه را زدل نبرد جز شراب عشق
[...]