نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۳۴ - رسیدن اسکندر به عرض جنوب و ده سرپرستان
به آبادیش داد منشور خویش
که هر کس دهد حق مزدور خویش
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۷) حکایت شیخ ابوسعید رحمةالله علیه
چو معشقوست عاشق آور خویش
چو خود عاشق نبیند در خور خویش
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۱
باز درآمد طبیب از در رنجور خویش
دست عنایت نهاد بر سر مهجور خویش
بار دگر آن حبیب رفت بر آن غریب
تا جگر او کشید شربت موفور خویش
شربت او چون ربود گشت فنا از وجود
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳ - بقیهٔ قصهٔ متعرضان پیلبچگان
تا کجا یابد کباب پور خویش
تا نماید انتقام و زور خویش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۶۴
همچون کمان سخت ز طبع غیور خویش
آسوده از کشاکش خلقم ز زور خویش
از آفتاب اگر به سرم تاج زر نهند
سر درنیاورم به فلک ازغرور خویش
چون کرم شبچراغ،زراندودآتشم
[...]
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۳۱ - تعریف توکل و قصه رهزن فقیر شده و حال بتپرست تارک دنیا
شعله نماید به خود از نور خویش
راه به پروانه مهجور خویش
حزین لاهیجی » مثنویات » صفیر دل » بخش ۲۳ - حکایت
ندادی پشیزی به مزدور خویش
نه بردن توانیش در گور خویش
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۱ - تمرد شیطان از سجده آدم
این سزای آنکه شد مغرور خویش
آن شد آن کو غره شد از زور خویش
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۵۴ - شفایی اصفهانی
هر کسی در خیالِ داورِ خویش
صورتی ساخته است در خورِ خویش
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۵۰ - در جهاد آن فارس میدان وحدت و معنی لا اله الا ﷲ
چون تو گشتی غرق در مذکور خویش
جلوه گر از ذکر بینی نور خویش
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۹- سوره توبه » ۱۶- آیه ۱۲۰ تا ۱۲۹
مصطفی(ص) زآن گفت اول دور خویش
خالی از اعداء کنید از فور خویش