نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
نزل او چون به شرط فرمودم
خواندم و حشمتش بیفزودم
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
روز تا روز قدرش افزودم
آهنی را به زر بر اندودم
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
چون از آن ماندگی برآسودم
شکر کردم که بهترک بودم
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
من بدان گفته هیچ نفزودم
کهآرزومند آن سخن بودم
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
دست بر سیم ساده میسودم
سخت میگشت و سست میبودم
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
من که شکر به دُر درافزودم
وآن در و آن شکر به هم سودم
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
من که مهره به خود برآمودم
سر به مهر رضای او بودم
باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۰
در جستن جام جم جهان پیمودم
روزی ننشستم و شبی نغنودم
ز استاد چو وصف جام جم پرسیدم
آن جام جهان نمای جم، من بودم
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵
تا عشق تو را به جان ربودم
بی درد تو یک نفس نبودم
از روز ازل هنوز مستم
وز شوق الست در سجودم
گفتی که جمال خود نمایم
[...]
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۶
تا عشق تو سوخت همچو عودم
یک ذره نماند از وجودم
تا بگذشتی چو باد بر من
بر خاک فتاده در سجودم
یک لحظه ز تو نمیشکیبم
[...]
عطار » مختارنامه » باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود » شمارهٔ ۵
عمری چو فلک ز تگ نمیفرسودم
تا همچو زمین کنون فرو آسودم
صدباره همه گرد جهان پیمودم
چندان که شدم، حجاب من، من بودم
عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۳) مناظرۀ عیسی علیه السلام با دنیا
چنین گفت او که من شفقت شنودم
ولی بر هیچکس مُشفق نبودم
عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۵) حکایت ایاز و درد چشم او
چو بوی او ز جان خود شنودم
شدم زنده اگرچه مرده بودم
عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۶) حکایت احمد غزالی
ز یوسف لاجرم بوئی شنودم
که من خود بندهٔ یعقوب بودم
عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۲) گفتار مرد خدای پرست
بسی رفتم هم آنجا ام که بودم
نمیدانم کزین رفتن چه سودم
عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۹) حکایت شبلی با ابلیس در عرفات
ملایک را به حضرت ره نمودم
بهر سرگشتهٔ او دَر گشودم
عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۱۴ - الحکایه و التمثیل
من این نکته ز درویشی شنودم
که گفت اندر طواف کعبه بودم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۱ - دگر بار رفتن دایه پیش هرمز
تو خود دانی که چون من آن شنودم
دهن بربستم و خاموش بودم
عطار » خسرونامه » بخش ۵۱ - رفتن خسرو بدریا بطلب گل
ولیکن من بدل او را نبودم
ضرورت را نفاقی مینمودم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۰ - در فنا و در یافتن بقای کل فرماید
چه دستانها که دست اینجا نمودم
ور اسرار از آن فارغ گشودم