گنجور

 
۱
۲
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

یبوست همچنان او را فرو داشت

بدان تقویم و آن تعدیل کاو داشت

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

شبی برخاست از کینی که اوداشت

زن خواجه یکی طفل نکو داشت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۳) مناظرۀ عیسی علیه السلام با دنیا

 

مسیح پاک کز دنیا علو داشت

بسی دیدار دنیا آرزو داشت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۶) حکایت بهلول

 

چو برخاست از سر صدقی که اوداشت

فدای من شد از بهر نکو داشت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۱) حکایت بلُقیا و عفّان

 

سلیمان با چنان ملکی که اوداشت

به نیروی قناعت می فرو داشت

۱ بیت
عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش هفتم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

بسی جوهر به اعزاز و نکو داشت

بدست خویشتن در پیش او داشت

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲ - در نعت سیدالمرسلین خاتم النبیین صلی اللّه علیه و آله و سلم

 

زهی نور جهان پرور که او داشت

که پیشش هر دو عالم سر فروداشت

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه

 

بغایت موم او نقشی نکو داشت

زهی موم و زهی نقشی که او داشت

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان

 

چو جانی، شاه صورت را نکو داشت

که آن صورت که با جان داشت اوداشت

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۲ - در صفت بربط

 

رگش از نیش، آوازی نکوداشت

برگ در استخوان گیسوی او داشت

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه

 

برآورد و بپیش روی او داشت

بت مهروی بیخود، سر فرو داشت

۱ بیت
عطار
 

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۲ - حکایت کردن کثیر شاعر عاشق عزه از مجنون پیش خلیفه

 

شعرش که حلاوتی نکو داشت

هر چاشنیی که داشت زو داشت

۱ بیت
جامی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱۶ - در جستجوی جایی دلکش و سرزمینی خرم

 

بزرگی کرد و مهمان را نکو داشت

چنین دارند مهمان را که او داشت

۱ بیت
وحشی بافقی
 

عرفی » رباعیها » رباعی شمارهٔ ۱۷

 

عرفی که همیشه در سلامت رو داشت

دیدم که عجب جای از آن بد خو داشت

صد بیشهٔ شعله داشت در هر بن مو

صد خوشهٔ ناله بر سر هر مو داشت

۲ بیت
عرفی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

مشکی عجب ز گیسو آن ترک ماه رو داشت

من درختن ندیدم مشکی که چین اوداشت

نه پا شناسم از سر نه خیر دانم از شر

درحیرتم که ساقی امشب چه درسبوداشت

دیوانه کرد وبنمود دل را به زلف زنجیر

[...]

۹ بیت
بلند اقبال
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۱