گنجور

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۵۴ - جنگ ششم اسکندر با روسیان

 

درو آدمی پیکرانی چنین

به ترکیب خاکی به زور آهنین

نظامی
 

عطار » اسرارنامه » بخش پنجم » بخش ۱ - المقاله الخامسه

 

که دیدست این عرض هرگز به کونین

کزو یک عقل لایبقی زمانین

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳ - در اثبات عین الیقین فرماید

 

منم آن جوهر لاء زمانین

که باشد پیش چشمم ذره کونین

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴ - در ثنای احدیت و فنای بشریت فرماید

 

چو مردان راه کن بگذر ز کونین

در اینجا او نمیگنجد زمانین

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۲۵ - الحكایة و التمثیل

 

گفت برگوی ای امیرالمؤمنین

کز چه تعجیلش همی کردی چنین

عطار
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۷۹ - و له ایضاً

 

ای کف راد تو معمار جهان

جاودان بادا معمار چنین

هم ز نور دل و رایت دارند

ماه و خورشیددو رخسار پنین

بدسگال تواگر شد کم و کاست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۲ - رجوع به حکایت خواجهٔ تاجر

 

خواجه اندر آتش و درد و حنین

صد پراکنده همی‌گفت این چنین

مولانا
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۲۷ - در بیان آنکه لابد است که شیخ وسیلت گردد و رهبر، و بی‌شیخ ممکن نیست که کس به حق رسد و اگر ممکن بودی حق تعالی پیغامبران و مشایخ را نفرستادی و اگر نادراً کسی بی‌شیخ رسد، آنکه به واسطهٔ شیخ رسد کامل‌تر باشد، و دلیل بر این، شخصی هر روز خدای تعالی را چهل بار می‌دید و از سر مستی حال خود را به خلق می‌گفت. کاملی گفتش که اگر مردی برو ابایزید را یکبار ببین، او به جواب گفت که من خدای بایزید را هر روز چهل بار می‌بینم پیش ابایزید به چه روم ؟ او باز گفت که «اگر مردی یکبار بایزید را ببین» چون ماجرا دراز کشید آن شخص عزم ابایزید کرد. بایزید را معلوم شد. در بیشهٔ مهیب می‌گشت، از بیشه به استقبال آن طالب بیرون آمد. چون آن طالب ابایزید را بدید برنتافت، در حال بمرد. زیرا او خدا را به قدر قوت خود می‌دید. چون از آن قوت و مقام که بایزید می‌دید بر او تجلی کرد برنتافت، د رحال جان بداد. اکنون مقصود از بیشه فکر و علوم بایزید است که اگر از مقام خود بیرون نیامدی صد هزار سال آن طالب به علو و مرتبهٔ او نرسیدی. پس از مقام خود نزول کرد که کلموا الناس علی قدر عقولهم لاعلی قدر عقولکم، تا آن طالب او را تواند دیدن و فهم کردن هم توانست.

 

نظر الشیخ یفتح العینین

منه یأتیک خالق الکو ن ین

سلطان ولد
 

قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۴ - فی الندامة و التأسف وفیه معارف کثیرا

 

بند بر پایش نهادم آهنین

با خرد مردم کند هرگز چنین؟

قاسم انوار
 
 
۱
۲