فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
لقب کردهست روحا خویشتن را
به دل در راه داده اهرمن را
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
پیام من نگو آن سیمتن را
شکسته زلفکان پر شکن را
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۴ - رفتن رامین به همدان به جهت ویس
ببوسیدند هر دو ارغون را
پس آنگه بسدّین نوشین لبان را
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
مکن غمگین به یافه خویشتن را
مده در خویشتن راه اهرمن را
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
سپردم نام نیکو اهرمن را
علم کردم به زشتی خویشتن را
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸
ای برآراسته از لطف و سخا معدن خویش
همچو گوهر که بیاراید مر معدن را
دفتری ساختم از بهر تو پر مدح و هجا
هر چه مدحست ترا هر چه هجا دشمن را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الرّابع: فی صفة العقل واحواله وافعاله و غایة عنایته و سبب وجوده » بخش ۳ - فی اَنّ العقل سلطان الخلق و حجّة الحق
از برای صلاح دشمن را
عقل خوانده حواس روشن را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الخامس فی فضیلة العلم، ذکر العلم اربح لانّ فضله ارجح » بخش ۳ - فی الجاهل و یظن العالم
از پی دوست را و دشمن را
علم جان را به و عمل تن را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الخامس فی فضیلة العلم، ذکر العلم اربح لانّ فضله ارجح » بخش ۱۳ - التمثّل فی احتراق العشق و اظهاره
دید مردی جوان مر آن زن را
کرد پیدا در آن زمان فن را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۴۷ - محمدت در حرکت و سیر و رنج بردن
تن مزن پاس دار مر تن را
زانکه بر سر زنند تنزن را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۲۷ - حکایت اندر کار نادانی و بیسیاستی پادشاه
رای بد ملک و دین روشن را
همچو یار بدست مر تن را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۱۹ - در وصف بیطمعی و خویشتنداری خود گوید
جسته بهر سلامت تن را
سر گریبان و پای دامن را
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴ - در مذمت فرمانبرداری از زن
کرا عقل باشد زبر دست شهوت
چرا زیردستی کند هیچ زن را
عیال زن خویش باشد هرآنکس
که فرمانبرِ زَّن کند خویشتن را
ولیکن کسی را که زن شوی باشد
[...]
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۶ - شفیع انگیختن خسرو پیران را پیش پدر
شفیع انگیخت پیران کهُن را
که نزد شه برند آن سرو بُن را
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۴ - گریختن شیرین از نزد مهینبانو به مداین
مهینبانو چو بشنید این سخن را
صلا در داد غمهای کهن را
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۱ - شفاعت کردن خسرو پیش مریم از شیرین
به گردن برنهم مشکینرسن را
برآویزم ز جورت خویشتن را
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۶ - رای زدن خسرو در کار فرهاد
چو شه بشنید قول انجمن را
طلب فرمود کردن کوهکن را
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۰ - آگاهی خسرو از رفتن شیرین نزد فرهاد و کشتن فرهاد به مکر
نظامی گر ندید آن ناربن را
به دفتر در چنین خواند این سخن را
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۶ - تنها ماندن شیرین و زاری کردن وی
گره بین بر سرم چرخ کهن را
بباید خواند و خندید این سخن را
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۷ - نامه نبشتن پیغمبر به خسرو
درید آن نامه گردنشکن را
نه نامه بلکه نام خویشتن را