فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
نگیرم باز دست از دامن تو
منم با خون خود در گردن تو
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴۸
از کوفتن پای تو و گشتن تو
لعبی است هر اندام تو را بر تن تو
ماهی تو از جیب تو تا دامن تو
چون چرخ همی گردد پیرامن تو
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۳
چون موی شدم ز رشک پیراهن تو
وز رشک گریبان تو و دامن تو
کاین بوسه همی دهد قدمهای ترا
وآنرا شب و روز دست در گردن تو
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷
ای از گل مکرمت سرشت تن تو
شد خربره اهل تیغ چون دشمن تو
خون ریختن خربره در گردن تو
لیکن دیت خربره در گردن تو
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۵
پیراهن و فوطه بر تن روشن تو
می رقص کند بناز گرد تن تو
گه دست گریبان زده در گردن تو
گه پای ترا بوسه دهد دامن تو
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۶
تا دست رهی گسست از دامن تو
تا دیده بریده گشت از دیدن تو
از زخم طپانچه ها که بربر زده ام
شد سینه من برنگ پیراهن تو
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۰
کو آن می دیرسال زودافکن تو
محراب دل من ز حیات تن تو
میخانه مقام من به و مسکن تو
خم بر سر من، سبوی در گردن تو
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۱
چشمم به گل است و مرغ دستان زن تو
میلم به می است و رطل مرد افکن تو
زین پس من و صحرای دل روشن تو
من چون تو و تو چون من و من بی من تو
عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۱۷
ای وهم و خیال و حسِّ تو رهزن تو
بشناس که نیست جان تو در تن تو
این سر ز سر گزاف نتوان دانست
این جز به تفکّر نشود روشن تو
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۱۰) حکایت سفیان ثوری رحمه الله
چراغ مُرده را ماتم مکن تو
که افسوسست هین مشنو سخن تو
عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
نه چندانست در ره ره زن تو
که گر گویم بگرید دشمن تو
عطار » اسرارنامه » بخش هفدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
بپوشی جامهٔ با صد شکن تو
نیندیشی ز کرباس و کفن تو
عطار » اسرارنامه » بخش هفدهم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل
که هر چیزی که میخواهی بکن تو
مگوی از دین من با من سخن تو
عطار » اسرارنامه » بخش بیست و یکم » بخش ۱ - المقاله الحادیه و العشرون
زفان را خوی کم ده بر سخن تو
ز سی دانش در سی بند کن تو
عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب
گواهی میدهی بر خویشتن تو
ولی عاشق تری باللّه ز من تو
عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب
چنین نازک مباش ای جان من تو
که از گل برنتابی یک سخن تو
عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
سرم گر چون قلم برّی ز تن تو
نیابی جز وفاداری ز من تو