گنجور

 
۱
۲
۳
۵
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ

 

نگیرم باز دست از دامن تو

منم با خون خود در گردن تو

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴۸

 

از کوفتن پای تو و گشتن تو

لعبی است هر اندام تو را بر تن تو

ماهی تو از جیب تو تا دامن تو

چون چرخ همی گردد پیرامن تو

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۳

 

چون موی شدم ز رشک پیراهن تو

وز رشک گریبان تو و دامن تو

کاین بوسه همی دهد قدمهای ترا

وآنرا شب و روز دست در گردن تو

۲ بیت
سنایی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

ای از گل مکرمت سرشت تن تو

شد خربره اهل تیغ چون دشمن تو

خون ریختن خربره در گردن تو

لیکن دیت خربره در گردن تو

۲ بیت
سوزنی سمرقندی
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۵

 

پیراهن و فوطه بر تن روشن تو

می رقص کند بناز گرد تن تو

گه دست گریبان زده در گردن تو

گه پای ترا بوسه دهد دامن تو

۲ بیت
جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۶

 

تا دست رهی گسست از دامن تو

تا دیده بریده گشت از دیدن تو

از زخم طپانچه ها که بربر زده ام

شد سینه من برنگ پیراهن تو

۲ بیت
جمال‌الدین عبدالرزاق
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۰

 

کو آن می دیرسال زودافکن تو

محراب دل من ز حیات تن تو

میخانه مقام من به و مسکن تو

خم بر سر من، سبوی در گردن تو

۲ بیت
خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۱

 

چشمم به گل است و مرغ دستان زن تو

میلم به می است و رطل مرد افکن تو

زین پس من و صحرای دل روشن تو

من چون تو و تو چون من و من بی من تو

۲ بیت
خاقانی
 

عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۱۷

 

ای وهم و خیال و حسِّ تو رهزن تو

بشناس که نیست جان تو در تن تو

این سر ز سر گزاف نتوان دانست

این جز به تفکّر نشود روشن تو

۲ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۱۰) حکایت سفیان ثوری رحمه الله

 

چراغ مُرده را ماتم مکن تو

که افسوس‌ست هین مشنو سخن تو

۱ بیت
عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

نه چندانست در ره ره زن تو

که گر گویم بگرید دشمن تو

۱ بیت
عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش هفدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

بپوشی جامهٔ با صد شکن تو

نیندیشی ز کرباس و کفن تو

۱ بیت
عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش هفدهم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل

 

که هر چیزی که می‌خواهی بکن تو

مگوی از دین من با من سخن تو

۱ بیت
عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیست و یکم » بخش ۱ - المقاله الحادیه و العشرون

 

زفان را خوی کم ده بر سخن تو

ز سی دانش در سی بند کن تو

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۲ - سبب نظم كتاب

 

چو بیشک بی نظیری در سخن تو

سخن گویی خویش اظهار کن تو

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را

 

جوانی میکنی در پیش من تو

حساب گور کن ای پیرزن تو

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب

 

گواهی میدهی بر خویشتن تو

ولی عاشق تری باللّه ز من تو

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب

 

چنین نازک مباش ای جان من تو

که از گل برنتابی یک سخن تو

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

سرم گر چون قلم برّی ز تن تو

نیابی جز وفاداری ز من تو

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

نگردد گَرد گِرد دامن تو

نه مویی کژ کند سر بر تن تو

۱ بیت
عطار
 
 
۱
۲
۳
۵
 
تعداد کل نتایج: ۸۱