گنجور

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۱

 

به سام نریمان ستاره شمر

چنین گفت کای گرد زرین کمر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۹

 

یکی هدیه آرای بسیار مر

ز دینار وز اسب و زرین کمر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۶

 

ز اسپ و ز شمشیر و گرز و کمر

ببخشم ز هر چیز بسیار مر

فردوسی
 

عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۲۸

 

ای سرو روان و بارِ آن سرو، قمر

سروت قد و سیمین بر و چهره چو قمر

ماهی تو؛ اگر بخنددی ماه از ابر

سروی تو؛ اگر ببنددی سرو، کمر

عنصری
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۴ - رفتن شاه شام با گلشاه بر سر گور ورقه

 

کسی کم بدو تازه بد عیش و عمر

ربودش ز من چرخ غدار غمر

عیوقی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو

 

کمندش چو کشتی به کین خم شمر

شدی هر خمش گرد ده تن کمر

اسدی توسی
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۶ - ***

 

چونکه گردد سبز باز آرد ثمر

رو تو این بررا چو جان خود شمر

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۳۱ - فی الحكایة و التمثیل

 

عین عقل خویش را کن محو امر

تا نگردد عین عقلت محو خمر

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۲ - در نعمت سید المرسلین

 

آنکه یارش بد ابوبکر و عمر

از سر انگشت او شق شد قمر

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۵۴ - در بیان فواید خدمت

 

بهر خدمت هر که بربندد کمر

از درخت معرفت یابد ثمر

عطار
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶ - بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند

 

سایه، خواب آرد تو را همچون سمر

چون برآید شمس انشق القمر

مولانا
 
 
۱
۲
۳