عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶
دلم به قبله ی اسلام مایل افتاده است
صنم تراش من از کفر غافل افتاده است
مرا معامله در کوچه ایست با مرهم
که صد مسیح به یک زخم بسمل افتاده است
به دیر می رود ای کعبه رو رهت ، فریاد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴۸
ز بس به کشتن من تیغ مایل افتاده است
هزار مرتبه در پای قاتل افتاده است
چو گردباد به گرد سر زمین گردم
که به افتادگی من مقابل افتاده است
به بال همت گردون نورد من بنگر
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸
به جنون عشق مایل افتاده است
پیر ما سخت جاهل افتاده است
نمک تازه می زنم به کباب
آتش از گریه در دل افتاده است
طفل اشکی است بحر از مژه ام
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲
به کوی یار مرا بار در گل افتاده است
فتاده بار من اما به منزل افتاده است
چگونه آورد او را به دام بیخود عشق
که مرغ زیرک و صیاد غافل افتاده است
خوشم که کار مرا دوست بسته میخواهد
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹
بر اوست رحم که درمانده دل افتاده است
کدام عقده چو این عقده مشکل افتاده است
دمی بوصل تو چرخم چو آن غریق رساند
که مرده است وز دریا بساحل افتاده است
دلم ز کوی بتان کی رهد که هر قدمی است
[...]
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵
ز بس به راه تو دل بر سر دل افتاده است
گذشتن از سر کوی تو مشکل افتاده است
به یک کرشمه رساند به پیشگاه امید
چه شد که مرکب توفیق در گل افتاده است؟
به یک دو ساغر می هر که آمد از جا رفت
[...]
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹
مشکلی از تو در دل افتاده است
گر نگویی تو، مشکل افتاده است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۵۴ - شفایی اصفهانی
زان ترا کار مشکل افتاده است
که صفاتت مقابل افتاده است
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳
سوای دل که به ترک تو مایل افتاده است
کجا قتیل به سودای قاتل افتاده است
گواه صدق و ارادت بس است عاشق را
که پیش دیده ی معشوق بسمل افتاده است
مرا خیال تو خطی به لوح سینه نگاشت
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۷۲
کار ما باز مشکل افتاده است
بار ما باز در گل افتاده است
بار بر پشت اشتران سهل است
بار ما بر سر دل افتاده است
اگر افتاده بار باکی نیست
[...]