بر اوست رحم که درمانده دل افتاده است
کدام عقده چو این عقده مشکل افتاده است
دمی بوصل تو چرخم چو آن غریق رساند
که مرده است وز دریا بساحل افتاده است
دلم ز کوی بتان کی رهد که هر قدمی است
بخاک دامی و صیاد غافل افتاده است
جز اشگ ما که بخود عمری از غمت نالید
کدام قطره بدریا مقابل افتاده است
براه کوی تو آن رهروم که چون شده خاک
بسعی باد گذراش بمنزل افتاده است
ز پایمال حوادث چه شکوه مجنونرا
که گشته گرد و بدنبال محمل افتاده است
ز برق نیست غمم مزرع مرا مشتاق
ز تاب تشنگی آتش به حاصل افتاده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به درد و رنج دل اشاره میکند و از رحمتی میگوید که به درماندگان میرسد. او به عقدههای عاطفی و مشکلات زندگی اشاره میکند و احساس درماندگی و گمگشتگی خود را بیان میکند. شاعر خود را در حالتی میبیند که شبیه به غریقی است که به ساحل رسیده، اما هنوز زیر وزن سنگین غم و مشکلاتش مانده است. او از زیباییها و جذابیتهای عشق سخن میگوید که باعث شده در دام احساسات گرفتار شود. شاعر همچنین به جریان زمان و حوادث سخت اشاره میکند که او را به زمین زده و در پی آن، انسانها و عشقهای خود را گم کرده است. غم او ناشی از دوری از محبوب نیست، بلکه به شدت درونش را میسوزاند و او را به زحمت میافکند.
هوش مصنوعی: کسی که به دل دیگری رحم کند، در واقع بر اوست که به مشکلات او توجه کند. چه بسا مشکلاتی وجود دارند که حل کردنشان به این سختیهاست و نیاز به مهربانی و همدلی دارد.
هوش مصنوعی: چند لحظهای در کنار تو میچرخم مانند کسی که در دریا غرق شده و حالا به ساحل رسیده است.
هوش مصنوعی: دل من چگونه میتواند از کوی معشوقان آزاد شود، وقتی هر قدمی که برمیدارم در دامها و تلههای آنان گام میزنم و صیاد غافل به دنبال شکار است.
هوش مصنوعی: به جز اشکی که ما از غم تو ریختیم و سالها به خاطر آن نالیدیم، هیچ قطرهای نیست که در مقابل دریا بیفتد.
هوش مصنوعی: در مسیر کوی تو، من مسافری هستم که مانند خاکی که باد با خود میبرد، به منزلی افتادهام.
هوش مصنوعی: از زیر پا رفتن حوادث، چه شکوایی میتوان به حال مجنون کرد که در گرد و غبار افتاده و به دنبال کاروان میگردد.
هوش مصنوعی: غم و اندوه من به خاطر نبودن باران و رعد و برق نیست، بلکه از شدت تابش و تشنگی، زراعت من به آتش افتاده است و حالتی از اشتیاق در دل دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلم به قبله ی اسلام مایل افتاده است
صنم تراش من از کفر غافل افتاده است
مرا معامله در کوچه ایست با مرهم
که صد مسیح به یک زخم بسمل افتاده است
به دیر می رود ای کعبه رو رهت ، فریاد
[...]
به کوی یار مرا بار در گل افتاده است
فتاده بار من اما به منزل افتاده است
چگونه آورد او را به دام بیخود عشق
که مرغ زیرک و صیاد غافل افتاده است
خوشم که کار مرا دوست بسته میخواهد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.