گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهمن اسفندیار صد و دوازده سال بود » بخش ۵

 

پسر بد مر او را یکی همچو شیر

که ساسان همی خواندی اردشیر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۸

 

نشانی مگر یابد از اردشیر

نباید که او دو شد از غرم شیر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۲۰

 

چو بشنید بر پای جست اردشیر

که با من فراوان برنجست و شیر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۷

 

به نیروی شاپور شاه اردشیر

شود بی‌گمان آب در چاه شیر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۱۴

 

دگر شارستان اورمزد اردشیر

هوا مشک بوی و به جوی آب شیر

فردوسی
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۴۰

 

شمشیر بود ابروی آن بدر منیر

و آن دیده به خون خوردن چستست چو شیر

از یک سو شیر و از دگر سو شمشیر

مسکین دل من میان شیر و شمشیر

ابوسعید ابوالخیر
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

نه از نیزه بترسد نی ز شمشیر

نه از پیلان بیندیشد نه از شیر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ

 

به خر مانی که دارد بار شمشیر

ندارد سود وی را چون رسد شیر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۶ - نامه نوشتین رامین به ویس و بیزارى نمودن

 

گه تندی زبون من بدی شیر

چنانچون گاهِ تیزی تیر و شمشیر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

دلا تو آن دلی کز پیل و از شیر

نترسیدی هم از ژوپین و شمشیر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۱ - آشکار شدن رامین بر شاه موبد

 

کهستان را چنان کردم به شمشیر

که آهو را همی فرمان برد شیر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین

 

شراب کام را جامست شمشیر

چو راه خرمی را راهبان شیر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۹۸ - پاسخ نامه ی کارم و فرستادن هدایا به نزد او

 

یکی زنده پیلی همانند شیر

به حمله چو آتش به زفتی چو شیر

ایرانشان
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵ - در نعت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم

 

جوانمردی رحیم و تند چون شیر

زبانش گه کلید و گاه شمشیر

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۳ - عذر انگیزی در نظم کتاب

 

تعصب را کمر در بسته چون شیر

شده بر من سپر، بر خصمْ شمشیر

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۴ - آغاز داستان خسرو و شیرین

 

بسر پنجه شدی با پنجهٔ شیر

ستونی را قلم کردی به شمشیر

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - دیدن خسرو شیرین را در چشمه سار

 

ز بیم سکه و نیروی شمشیر

هراسان شد کهن‌گرگ از جوان‌شیر

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۴ - گریختن خسرو از بهرام چوبین

 

شما گیرید راهش را به شمشیر

که اینک من رسیدم تند چون شیر

نظامی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode