رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از دیگر مثنویها » پاره ۶
بگرفت به چنگ چنگ و بنشست
بنواخت به شست چنگ را شست
فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۷
یکی کاخ زرین ز بهر نشست
برآورد و بالاش داده دو شست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۲
بپیمود زان مرز فرسنگ شست
به شهری دگر ساخت جای نشست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۱۴
درم بار کردند خروار شست
هم از گوهر و جامهٔ بر نشست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۸ - داستان کلیله ودمنه
تن مرده چون مرد بیدانشست
که دانا بهرجای با رامشست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱۱ - سخن پرسیدن موبد ازکسری
هرآنگه که سال اندر آید بشست
به پیش مدارا بباید نشست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۴ - رزم چهارم گرشاسب با هندوان
تو گفتی تنش کوه آهن کشست
همان اسپش از باد و از آتشست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۷ - رفتن گرشاسب به زمین سرندیب
به ایرانیان داد کشتی چو شست
دگر کشتی او با سپه بر نشست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴۲ - دیگر پرسش گرشاسب از برهمن
بدو گفت پیرش که سالست شست
که تا من بدین کوه دارم نشست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۶ - داستان شاه روم و دخترش
به هر کام و شادی شهی سرکشست
شهی گرچه یکروزه باشد خوشست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۲ - آمدن ضحاک به دیدن گرشاسب و صفت نخچیرگاه
که کهشان همه سنگ آهن کشست
دری تنگ و ره در میان ناخوشست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۰ - آگه شدن فغفور از کشتن پسر
هوا رزمگه کوهش این ابر شست
درختش کمان آشیان ترکشست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۲ - رفتن نریمان به شهر فغنشور
یکی دزد رهدار با مرد شست
درین دز بر این کوه دارد نشست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷ - داستان رستم پور زال در هفت ده سالگی و جنگ کردن او با ببر بیان قسمت دوم
بگفتا بلندی رویم ناخوشست
که از ببر، این دشت پرآتشست
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۷۹ - جنگ آتبین و کوش و پیروزی آتبین
دگر باره بر پشت باره نشست
بیامد برآورد زه را به شست
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۷۹ - جنگ آتبین و کوش و پیروزی آتبین
نخستین خدنگش رها شد ز شست
به پیشانی بارگی درنشست
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۶ - لطیفه
ای سروری که کوکبهٔ کبریات را
کمتر جنیبت ابلق ایام سرکشست
رای تو در نظام ممالک براستی
تیری که جیب گنبد گردونش ترکشست
اکنون که از گشاد فلک بر مسام ابر
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷ - در شکایت از روزگار
غم گرچه ناخوشست دل من بدان خوشست
کار غم و دلم چو شترمرغ و آتشست