اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۳ - قصه خاقان با برادرزاده
پذیره به پیش سپهدار شد
چو یکجای دیدارشان باز شد
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸ - آغاز داستان فرامرز پور رستم زال و بانو گشسب خواهر او
که تا بر من امروز او چیره شد
که من گور خر بودم او شیر شد
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۳۵
افسوس که نامهٔ جوانی طی شد،
وان تازهبهار زندگانی دی شد؛
حالی که ورا نام جوانی گفتند،
معلوم نشد که او کیْ آمد، کیْ شد!
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۲۸ - پیدا شدن نقاب دار زرد پوش و کشتن نصوح را گوید
چو از کین به نزدیک نصوح شد
تو گفتی یکی دیک در جوش شد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۴ - فصل تنزیه قِدم
بار توحید هرکسی نکشد
طعم توحید هر خسی نچشد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الرّابع: فی صفة العقل واحواله وافعاله و غایة عنایته و سبب وجوده » بخش ۳ - فی اَنّ العقل سلطان الخلق و حجّة الحق
شربت عقل بردبار چشد
خر چو بیعقل بود بار کشد
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۵
تا عالم است امید کسی زو وفا نشد
تا خاک بود درد دلی را دوا نشد
کس دانه ای نیافت ازین خرمن کبود
تا همچو دانه بسته دام فنا نشد
دهر دو رنگ و چرخ دو کیسه چه کار کرد؟
[...]
عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۳ - در حقیقت سرّ منصور و دریافتن اعیان گوید
بجز منصور کاینجابی گمان شد
گمان برداشت تاکل جان جاشد
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۹ - درضمانت بهشت مر کاتب کتاب را و اسرار او فرماید
جوهرت در گوش صاحب راز شد
زآنکه او با اهل حق همراه شد
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸۰ - تنبیه در آنکه از غیرببری و بخود روی آوری تا درحجاب نمیری
هر که دنیا دار شد او گیج شد
همچو مال خویشتن او هیچ شد
عطار » وصلت نامه » بخش ۷ - الحکایت الرموز داستان حکیم و مرد احول
هیچ کس از حال او آگه نشد
احولی با او مگر همخانه شد
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۶
تا با لب تو لبم هم دآواز نشد
وندر ره وصل با تو دمساز نشد
اگر گریه دو چشم من فراهم نامد
وز خنده دهان من زهم باز نششد
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۱۸ - وله ایضا
مژده ای دل که کار دیگر شد
و انچه می خواستی میسّر شد
یار از راه جور برگردید
مشفق و مهربان و چاکر شد
کار اگر بسته بد گشایش یافت
[...]
مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » بیست و سوم
پنهان کنیمش تا ازو جان فرد و تنها میچشد
ترجیع گیرد گوش او، از پردها بیرون کشد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۴ - در معنی آنک مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لا یبغیان
مهر تلخان را به شیرین میکشد
زانک اصل مهرها باشد رشد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز
زانک سرمهٔ نیستی در میکشد
باده از تصویر شیطان میچشد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمهٔ صوفی رنجورست
دم دهد تا پوستت بیرون کشد
وای او کز دشمنان افیون چشد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴ - قصهٔ اهل ضروان و حیلت کردن ایشان تا بی زحمت درویشان باغها را قطاف کنند
این بدین سو آن بدان سو میکشد
هر یکی گویا منم راهِ رَشَد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۷ - حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به بغداد
خاک قارون را چو ماری درکَشد
استن حنانه آید در رَشَد