قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱
ای وصل و هوای مهر تو بس ما را
مهر تو بفرساید ازین پس ما را
پرهیز بس از مردم ناکس ما را
طعنه نزند بدین سخن کس ما را
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱
بیا ای جان، بیا ای جان، بیا فریاد رس ما را
چو ما را یک نفس باشد، نباشی یک نفس ما را
ز عشقت گرچه با دردیم و در هجرانت اندر غم
وز عشقِ تو نه بس باشد ز هجرانِ تو بس ما را
کم از یک دم زدن ما را اگر در دیده خواب آید
[...]
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۸
به کشف حال دوران نیست جام جم هوس ما را
همان جامی که ساقی عکس رو افکند بس ما را
ز شیخ هیچ کس چون جانب دیر مغان رفتم
کنون در خانقه دیگر نه بینی هیچ کس ما را
نشسته فارغ البالیم در دور تغار می
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱
گر التفات بود شمع مجلس مارا
به کیمیای نظر زر کند مس مارا
مرو ز دیده که نقش بنفشه خالت
بجای مردم چشم است نرگس مارا
تو خود بگو صفت حسن خود که دوزخ تو
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۶
از آن تنهایی ملک غریبی شد هوس ما را
که روزی چند نشناسیم ما کس را و کس ما را
ز دست ما اگر پا بوس خوبان بر نمی آید
همین دولت که: خاک پای ایشانیم بس مارا
براه محمل جانان چنان بیخود نیم امشب
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۹
اگرچه نیست غیر از کوه غم فریادرس ما را
همان خرج فغان و ناله می گردد نفس ما را
مکن تکلیف سیر گلستان ما گوشه گیران را
که باغ دلگشایی هست در کنج قفس ما را
فغان کز طالع ناساز، چون گرداب در دریا
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰
نگردید آتشین رخساره ای فریادرس ما را
مگر از شعله آواز درگیرد قفس ما را
ز بی دردی به درد ما نپردازند غمخواران
همین آیینه می گیرد خبر، گاه از نفس ما را
نچیدم از گرفتاری گلی هر چند از خواری
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۸
نداد عشق گریبان به دست کس ما را
گرفت این می پر زور، چون عسس ما را
اگر چه سگ به مرس می کشند صیادان
کشیده است سگ نفس در مرس ما را
تمام روز ازان همچو شمع، خاموشیم
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱
قوی شد لاغر از گوشمال غم ز بس ما را
برون افتاد چون چنگ از بدن تار نفس ما را
گلستانی که بیسرو قد رعنای او باشد
خیابانش ز دلگیری بود چاک قفس ما را
چه با کوه غمت سازیم؟ کز بس ناتوانیها
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۰۵ - هلالی جغتائی
از آن تنهایی و ملک غریبی شد هوس ما را
که روزی چند نشناسیم ما کس را و کس ما را
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۳ - مغربی تبریزی قُدِّسَ سِرُّهُ
ز روی ذات برافکن نقاب اسما را
نهان به اسم مکن چهرهٔ مسما را
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۰۵ - هلالی جغتائی
از آن تنهایی و ملک غریبی شد هوس ما را
که روزی چند نشناسیم ما کس را و کس ما را
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۳
گهی با دزد افتد کار و گاهی با عسس ما را
نشد کاین آسمان راحت گذارد یک نفس ما را
عسس با دزد شد دمساز و ما با هر دو بیگانه
به شب از دزد باشد وحشت و روز از عسس ما را
گرفتار جفای ناکسان گشتیم در عالم
[...]