اگرچه نیست غیر از کوه غم فریادرس ما را
همان خرج فغان و ناله می گردد نفس ما را
مکن تکلیف سیر گلستان ما گوشه گیران را
که باغ دلگشایی هست در کنج قفس ما را
فغان کز طالع ناساز، چون گرداب در دریا
ز گردش نیست حاصل غیر مشتی خار و خس ما را
فرو رفتیم عمری گرچه در دریا چو غواصان
نیامد گوهری در کف به جان بی نفس ما را
فغان کز پوچ مغزی چون جرس در وادی امکان
سر آمد عمر در فریاد بی فریادرس ما را
عبث برق فنا بر خرمن ما می زند خود را
که می سازد پریشان آمد و رفت نفس ما را
همین بس حاصل ما در خرابات از تهیدستی
که در هنگام مستی ها نمی گیرد عسس ما را
به تلخی قانعیم از شهد شیرین جهان صائب
نمی سازد شکار خویش این دام مگس ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و غم انسانها در زندگی میپردازد. شاعر از بیکسی و ناامیدی سخن میگوید و اشاره میکند که فریادها و نالههای او دردی را دوا نمیکند. عشق و زیبایی در باغی وجود دارد که او به دلیل غم و قفس خود نمیتواند به آن دست یابد. او به جستجوی گوهری در اعماق دریا اشاره میکند و میگوید که سالها در تلاش و جستجو بوده، اما هیچ نتیجهای نگرفته است. در نهایت، شاعر به وضعیت ناامیدکننده و تلخی اشاره میکند که از زندگی به دست آورده است و به نوعی با قناعت به تلخیها زندگی میکند، حتی اگر شیرینیهای دنیا در دسترسش نباشد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه فقط کوه غم به فریاد ما نمیرسد، همان ناله و گریههاست که زندگیام را به حرکت درمیآورد.
هوش مصنوعی: از ما انتظار نداشته باش که در باغ گلستان زندگی کنیم، زیرا ما در قفس هستیم و در آن قفس هم دنیای خوشبختی و شادی خود را داریم.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از سرنوشت ناخوشایند و ناپایداری زندگی خود سخن میگوید. او احساس میکند که همانند گردابی در دریا که بیهدف و بینتیجه میچرخد، زندگیاش به دور از بهرهای واقعی میگذرد و تنها محصول آن مشتی زباله و بیارزشی است. به عبارت دیگر، شاعر از ناامیدی و بیفایده بودن تلاشهای خود در برابر طالع شومش گلایه دارد.
هوش مصنوعی: ما سالها در دریا غوطهور بودیم، ولی مانند غواصانی که تلاش میکنند، هیچ گوهر و نتیجهای در دست نیافتیم و زندگیمان بیثمر گذشت.
هوش مصنوعی: در این جهان بیمعنا، مانند زنگ صدای ناقوس در دشتهای ممکن، عمر ما در نالهای بیجواب به پایان رسید.
هوش مصنوعی: وقتی که مرگ یا زمان به ما آسیب میزند، باید بدانیم که وجود ما تحت تأثیر ناپایداری و ناپایداری است. نفسهای ما در حال آمدن و رفتناند و این تغییرات باعث میشود که زندگیامان دچار آشفتگی شود.
هوش مصنوعی: ما در خرابات (محل خوشگذرانی و شادی) به اندازه کافی از تهیدستی (فقر) خود راضی هستیم، زیرا وقتی مست هستیم، هیچکس سراغ ما نمیآید و ما را تحت نظر نمیگیرد.
هوش مصنوعی: ما به تلخی زندگی عادت کردهایم و از شیرینیهای دنیا دیگر لذت نمیبریم. این دام مگس، برای شکار ما، چارهساز نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بیا ای جان، بیا ای جان، بیا فریاد رس ما را
چو ما را یک نفس باشد، نباشی یک نفس ما را
ز عشقت گرچه با دردیم و در هجرانت اندر غم
وز عشقِ تو نه بس باشد ز هجرانِ تو بس ما را
کم از یک دم زدن ما را اگر در دیده خواب آید
[...]
به کشف حال دوران نیست جام جم هوس ما را
همان جامی که ساقی عکس رو افکند بس ما را
ز شیخ هیچ کس چون جانب دیر مغان رفتم
کنون در خانقه دیگر نه بینی هیچ کس ما را
نشسته فارغ البالیم در دور تغار می
[...]
از آن تنهایی ملک غریبی شد هوس ما را
که روزی چند نشناسیم ما کس را و کس ما را
ز دست ما اگر پا بوس خوبان بر نمی آید
همین دولت که: خاک پای ایشانیم بس مارا
براه محمل جانان چنان بیخود نیم امشب
[...]
نگردید آتشین رخساره ای فریادرس ما را
مگر از شعله آواز درگیرد قفس ما را
ز بی دردی به درد ما نپردازند غمخواران
همین آیینه می گیرد خبر، گاه از نفس ما را
نچیدم از گرفتاری گلی هر چند از خواری
[...]
قوی شد لاغر از گوشمال غم ز بس ما را
برون افتاد چون چنگ از بدن تار نفس ما را
گلستانی که بیسرو قد رعنای او باشد
خیابانش ز دلگیری بود چاک قفس ما را
چه با کوه غمت سازیم؟ کز بس ناتوانیها
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.