امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶۷
عشق تو هرگزم ز سر نرود
وز دل این آرزو به در نرود
گر برآید ز دوریت صد سال
هم خیال تو از نظر نرود
کمترک خفت و خیز، تا خورشید
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۱
شب نیست که آهم بفلک برنرود
وز گریه من چشم زمین تر نرود
گفتم که ز سر برون کنم شور تو لیک
تا سر نرود شور تو از سر نرود
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴
خوشا دلی که مدام از پِی نظر نرود
به هر دَرَش که بخوانند بیخبر نرود
طمع در آن لبِ شیرین نکردَنَم اولی
ولی چگونه مگس از پِی شکر نرود
سوادِ دیدهٔ غمدیدهام به اشک مشوی
[...]
ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸
مرا هوای تو هرگز زسر به در نرود
خیال چشم سیاه تو از نظر نرود
سرم به پای مزن گر بر آستانهٔ تست
که گر سرم برود عشق تو ز سرنرود
به باغ اگر دگران میل و جانبی دارند
[...]
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴
بیا که بی تو غم از خاطرم به در نرود
وداعم از دل و هجرانم از نظر نرود
در آن بساط که من خوان عشرت آرایم
مگس ز تلخی من جانب شکر نرود
ز شهر خویش مرا شهرت تو دور انداخت
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶۶
به گریه نقطه خال تو از نظر نرود
که داغ لاله به خونابه جگر نرود
ز چاه خوبی یوسف نمی شودخس پوش
به بند حسن گلوسوز از شکر نرود
چه سود دولت دنیا خسیس طبعان را
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹
مهرش از دل مگو بدر نرود
که خیالش هم از نظر نرود
آب چشم آتش دل است که دیک
تا نجوشد بسی، بسر نرود
هر که از سیم کیسه اش خالیست
[...]