فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۷
پدر شهریارست و من کهترم
ز فرمان او یک زمان نگذرم
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۹
بگسترد بر سفره بر نان نرم
یکی گور بریان بیاورد گرم
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۴
هنر بین و این نامور گوهرم
که از تخمهٔ سام کنداورم
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۶
بدو گفت کز گفت تو نگذرم
وگر تیغ بارد هوا بر سرم
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۹
همی ریخت از دیدگان آب گرم
همی مویه کردش به آوای نرم
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۹
که تو بگذری زین سخن نگذرم
سخن هرچ گفتی به جای آورم
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۳
یکی تازیانه برآورد نرم
بزد نیک دل رخش را کرد گرم
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۵
نخستین بشستندش از خون گرم
بر و یال و ریش و تنش نرمنرم
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۱
نهادش به صندوق در نرم نرم
به چینی پرندش بپوشید گرم
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۳
چو رزم آوری باتو رزم آورم
ازین بوم بیرزم برنگذرم
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲
دلارای با نام و با رای و شرم
سخن گفتن خوب و آوای نرم
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۹
من از تو نترسم نه جنگ آورم
نه بر سان تو باد گیرد سرم
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۴۴
چنین گفت قیصر به آوای نرم
که ترسنده باشید با رای و شرم
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۴۴
برفتند پویان به کردار غرم
بدان بیشه کش باز خوانند جرم
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۱۶
چو ساروج و سنگ از هوا گشت گرم
نهادند کرم اندرو نرم نرم
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۲۱
که من کرم را دادم ارزیز گرم
شد آن دولت و رفتن تیز نرم