عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۰
صبح از پرده به در میآید
اثر آه سحر میآید
یا کسی مشک ختن میبیزد
یا نسیم گل تر میآید
خیز ای ساقی و میده به صبوح
[...]
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۳۷
و هو معکم از او خبر میآید
در سینه از این خبر شرر میآید
زانی ناخوش که خویش نشناختهای
چون بشناسی دگر چه در میآید
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۶
امشب نه بیاض روز برمیآید
نه نالهٔ مرغان سحر میآید
بیدار همه شب و نظر بر سر کوه
تا صبح کی از سنگ به در میآید
ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳
بازم از دیده در بار گهر میآید
لعلفام است مگر خون جگر میآید
تیر مژگان که زند ترک کمان ابروی من
پیش پیکان وِیَم سینه سپر میآید
هر زمانی که تصور کنم آن روی چو مه
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۴۳
هر آه که از دلم بدر می آید
بشنو که ازو بوی جگر می آید
امشب نفس صبح چرا چون جانم
از آتش مهر دیر بر می آید
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲
دم آخر، که مرا عمر به سر میآید
گر تو آیی به سرم، عمر دگر میآید
گر نگریم جگر از درد تو خون میبندد
ور بگریم ز درون خون جگر میآید
منم آن کوه غم و درد، که سیلاب سرشک
[...]
میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۰
یادم چو از آن عزم سفر می آید
بر من همه خوشدلی بسر می آید
گلگونه سرشکم که چو آبست روان
از گر مروی بروی در می آید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲۳
به کف شعله اگر نقد شرر میآید
دل رم کرده ما هم ز سفر میآید
دست پیچیدن و دل بردن و پنهان گشتن
هرچه میگویی از آن موی کمر میآید
چرخ را آه شرربار من از جا برداشت
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۳۹
سخنی کز دهن تنگ تو برمیآید
راز غیب است که از پرده به در میآید
از گلستان در و دیوار و ز آیینه قفاست
آنچه از حسن تو ما را به نظر میآید
آمد کار من و رشته تسبیح یکی است
[...]
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۶۱
امروز بتم طرز دگر میآید
بر هم زده طورم به نظر میآید
گویا سر ره گرفته بودش خاری
کز غنچه، گلم گرفتهتر میآید
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۶۲
روزی که به صد شبم سحر میآید
آن هم ز شب تیره، بتر میآید
شب رفت و نشد روشنی صبح پدید
خورشید مگر گرفته برمیآید
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۴۴ - مصیبت اربعین
اربعین آمد و اشکم ز بصر میآید
گوئیا زینب محزون ز سفر میآید
باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست
کز اسیران ره شام خبر میآید
جرس از سوز جگر نالدو گوید به ملا
[...]
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی عبدالله الرضیع المعروف بعلی الاصغر سلام الله علیه » شمارهٔ ۳ - فی رثاء الرضیع عن لسان امه علیهما السلام
خبر مقدم علی اصغر ز سفر می آید
لوحش الله که به همراه پدر می آید
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳
آن چه شعله است کزان راهگذار میآید
یا چه برقیست که دایم بهنظر میآید
ظلماتیست جهانگیرکه چون سیل روان
مژده آب حیاتش ز اثر میآید
زادهٔ فکر من است این که پس از چندین قرن
[...]