گنجور

 
 
 
مولانا

و هو معکم از او خبر می‌آید

در سینه از این خبر شرر می‌آید

زانی ناخوش که خویش نشناخته‌ای

چون بشناسی دگرچه در می‌آید

سعدی

امشب نه بیاض روز برمی‌آید

نه نالهٔ مرغان سحر می‌آید

بیدار همه شب و نظر بر سر کوه

تا صبح کی از سنگ به در می‌آید

خواجوی کرمانی

هر آه که از دلم بدر می آید

بشنو که ازو بوی جگر می آید

امشب نفس صبح چرا چون جانم

از آتش مهر دیر بر می آید

قدسی مشهدی

امروز بتم طرز دگر می‌آید

بر هم زده طورم به نظر می‌آید

گویا سر ره گرفته بودش خاری

کز غنچه، گلم گرفته‌تر می‌آید

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قدسی مشهدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه