عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۳ - در نشانی دادن جوهر حقیقت فرماید
رهت در ما کن و رس بر در ما
که با تست این زمان مر رهبر ما
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۷۴
تا رخت جهان همی بود بر خرِما
خالی نبود ز رنج و راحت سرما
مادام که در سرای دنیا باشیم
سرما سرِما خارد و گرما گرِما
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۴
می آمد و می رفت پیاله بر ما
تا خون بنماند در رگ و ساغر ما
چون چشم خروه بس که شد در سرما
چون تاج خروه لعل شد افسرما
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹
از بادهٔ عشق شد مگر گوهر ما؟
آمد به فغان ز دست ما ساغر ما
از بس که همی خوریم می را بر می
ما در سر می شدیم و می در سر ما
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹
دل بر ما شدهست دلبر ما
گل ما بیحدست و شکر ما
ما همیشه میان گلشکریم
زان دل ما قویست در بر ما
زَهره دارد حوادثطبعی
[...]
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸
از بادهٔ لعل ناب شد گوهر ما
آمد به فغان ز دست ما ساغر ما
از بسکه همی خوریم می بر سر می
ما در سر می شدیم و می در سر ما
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۶
عشقست طریق و راه پیغمبر ما
ما زادهٔ عشق و عشق شد مادر ما
ای مادر ما نهفته در چادر ما
پنهان شده از طبیعت کافر ما
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثانی » مناجات
زَهره دارد حوادثطبعی
که بگردد به گرد لشکر ما؟
ما به پر میپریم سوی فلک
زانکه عرش است اصل و جوهر ما
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۲۷ - در بیان فرستادن مولانا قدسنا، الله بسره العزیز ولد را به رسالت سوی دمشق به طلب شمس الدین تبریزی عظم الله ذکره
نار گرما و سختی سرما
مینمودش چو قند و چون خرما
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۴
ما برفتیم و تو دانی و دل غم خور ما
بخت بد تا به کجا می برد آبشخور ما
از نثار مژه چون گوش تو در دُر گیرم
قدم هر که سلامی ز تو آرد برِ ما
به وداع آمده ام هان به دعا دست برآر
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۸ - صفت معراج صاحبدلی، که از دو نون قاب قوسین، یک دائره میم محبت بنگاشت
که چون خورشید حشر آید به گرما
از آن بی سایه باشد سایه بر ما
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵
نه هفتهایست، نه ماهی، که رفتهای زبر ما
نهفته نیست کزین غم چه دیده چشم تر ما
زمان ما به سر آورد درد عشق تو، جانا
هنوز تا غم هجران چه آورد به سر ما؟
بدان کمر نرسد دست من، ولی برساند
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ٩ - مثنوی مجلس افروز
میرود عقل و هوش از سر ما
که کند جلوه حسن دلبر ما
شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۷ - در تحقیق زکوة
به هر چیزی زکوتی هست بر ما
ز سیم و غلّه و انگور و خرما
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳
چون دلبر ما دل بر بود از برما
نی دل بر ما بماند و نی دلبر ما
خون از دل ریش ما بتنگ آمده بود
او نیز روان گشت و برفت از سرما
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۶۱ - جمشید در درگاه قیصر
بدو گفت ای غریب کشور ما
چرا دوری گزینی از بر ما