عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
کاین نماز از بهر حق گر کرده ای
بس که این سنگم تو بر سر خورده ای
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - مدح سلطان ارسلان طغرل
روی در روی جفا آوردهای
هرچه توران کرد با من کردهای
از بن و بارم چو گل پرکندهای
در پی جورم چو گل بسپردهای
جانم آوردی به لب رحمی بیار
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸۱
در وقت گل چو غنچه چرا دل فسردهای
جامی بکش بشادی گل ورنه مردهای
ساقی شراب تلخ ترا خوشگوار نیست
عیب نمیکنم که چو من خون نخوردهای
سر میزند اشعه نورت چو آفتاب
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۴
با لاف عقل، بازی دنیا چه خوردهای؟
از هیچ و پوچ این همه بر خود سپردهای
خوش آیدت حلاوت عیش جهان به کام
حق هست با تو، زهر تأسف نخوردهای!
از باد یاد مرگ نلرزی چو برگ بید
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵
گرچه، همچون غنچه پنهان در ته صد پردهای
مرغ جان سیدا با درد و غم پروردهای
کشکشان خلوت نشینان را برون آوردهای
ای که روی عالمی را جانب خود کردهای
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۴۴ - حکایت
مگر با خود این فکر ناکرده یی
که از بیضه تا سر برآورده یی
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۵۵ - حکایت
غرض ای که بر من جفا کرده یی
برآیی که از پرده در پرده یی!
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۰ - در حقیقت شعر و اصلاح ادبیات اسلامیه
نا خوشی ، افسرده ئی ، آزرده ئی
از لگد کوب نگهبان مرده ئی
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۴ - حکایت طایری که از تشنگی بیتاب بود
صد فریب از غنچه و گل خورده ئی
بهره ئی از زندگی نا برده ئی
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۹ - الله الصمد
ریوی از صبح دروغی خورده ئی
رخت از پهنای گردون برده ئی
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱ - پیشکش به حضور اعلیحضرت امیرامان الله خان فرمانروای دولت مستقلهٔ افغانستان خلد الله ملکه و اجلاله
او چمن زادی چمن پرورده ئی
من دمیدم از زمین مرده ئی
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۳ - خطاب به مهر عالمتاب
خوش بیا صبح مراد آورده ئی
هر شجر را نخل سینا کرده ئی