گنجور

 
اهلی شیرازی

نیست از همت خود با دو جهانم کاری

همتی دارم اگر هیچ ندارم باری

قیمت عمر ندانست و نداند هرگز

هرکرا نیست بیوسف صفتی بازاری

نیست غم گر دلم از شوق تو بسیار نماند

پیش رندان تو هم جان نبود بسیاری

مشکل عشق تو از مدرسه نگشود مرا

مگرم از در میخانه گشاید کاری

تو که در میکده با پیر مغانی اهلی

کعبه بگذار چه حاصل ز در و دیواری

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode