نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۵ - دعای پادشاه سعید علاء الدین کرپ ارسلان
شام دیلم گله که چاکر توست
مشکبو از کیایی در توست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۷ - پاسخ دادن بهرام ایرانیان را
تاجداری سزای گوهر توست
تاج با ماست لیک بر سر توست
باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴
راه ازل و ابد، زبان و سرِ توست
و آن دّر که کسی نسفت، در کشور توست
چیزی چه طلب کنی؟ که گم کرده نه ای
از خود بطلب، که نقد تو در بر توست
عطار » خسرونامه » بخش ۳۰ - بیمار گشتن جهانافروز خواهر شاه اصفهان و رفتن هرمز بهطبیبی بر بالین او و عاشق شدن او بر هرمز
جهان روشن ز شمع خاطر توست
مشو غایب که جمعی حاضر توست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۵ - در جواب گفتن پسر پیر دانا را و اسرار گفتن فرماید
توئی جانان و جانها در بر توست
دل و جانها عجایب غمخور توست
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۷۹ - آمدن خاتوره مادر عوج به یاری شداد
جهان را همه زیب از فر توست
کجا مهر در سایه پر توست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۵ - مناجات در بیان قصور زبان سخن از شرح کمال الهی و شکر نوال نامتناهی و طلب سنجیدگی وی تا به میزان موزونی یابد و در کفه قبول افزودنی
طبع جامی که ثناگستر توست
کمترین مرغ وفا پرور توست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۲ - عقد بیست و پنجم در فتوت که بار خود از گردن خلق نهادن است و زیر بار خلق ایستادن
بت تو نفس هواپرور توست
که به صد گونه خطا رهبر توست
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۸ - دلالت کردن بزرگان بنی عامر پدر مجنون را به آنکه یکی از معشوقان قبیله عرب را به نکاح مجنون درآرد تا آتش سودای او فرو نشیند
در افسر جاه همسر توست
در اصل و نسب برابر توست
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۶ - در بی وفایی عالم و سرعت زوال حیات فانی
معشوق ازل که در بر توست
آیینه طلب ز جوهر توست
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵ - در مدح سلطان البحر و البر سلغرشاه دام ملکه
عطاردگر چو دولت چاکر توست
دبیری از دبیران در توست
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۹ - رفتن شاپور پیش شیرین و عتاب کردن شیرین به او
مرا سوگند بر جان و سر توست
که او را گر تن آنجا، دل، بر توست
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۵۱ - در خاتمهٔ کتاب گوید
یعنی او نیز در برابر توست
در او هم به قدر گوهر توست
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸
گردون که به امر کن فکان چاکرتست
فرمانده از آنست که فرمانبر توست
در سایه محال نیست خورشید که تو
خورشیدی و سایهٔ خدا بر سر توست
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹
آن فتنه که در سربلند افسرتوست
ریزنده خونها ز سر خنجر توست
در سرداری که عالمی را بکشی
قربان سرت شوم چها در سر توست
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۶
زاهد گوید کلامم از دفتر توست
صوفی گوید مستیام از ساغر توست
هر قوم که هست، بازگشتش بر توست
هر سو که رود قافله، منزل در توست
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۷
ای عشق که جنگ عالمی بر سر توست
دل از بر هرکه رفت بیرون، بر توست
زین جمع که جمعیتشان بر در توست
هر فرد که باز بینی از دفتر توست
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۶۳ - در صفت ماهتابی
چرا جانم کباب از اخگرِ توست؟
نه آب زندگی در ساغر توست؟
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۲
چتر خورشید سایه پرور توست
پرتو او غبار لشکر توست