گنجور

 
 
 
باباافضل کاشانی

راه ازل و ابد، زبان و سرِ توست

و آن دّر که کسی نسفت، در کشور توست

چیزی چه طلب کنی؟ که گم کرده نه ای

از خود بطلب، که نقد تو در بر توست

محتشم کاشانی

گردون که به امر کن فکان چاکرتست

فرمانده از آنست که فرمانبر توست

در سایه محال نیست خورشید که تو

خورشیدی و سایهٔ خدا بر سر توست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از محتشم کاشانی
قدسی مشهدی

ای عشق که جنگ عالمی بر سر توست

دل از بر هرکه رفت بیرون، بر توست

زین جمع که جمعیت‌شان بر در توست

هر فرد که باز بینی از دفتر توست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه