گنجور

عطار » مختارنامه » باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق » شمارهٔ ۳۲

 

گفتم:‌«بردی از لب و دندان جانم

روی از لب و دندان تو چون گردانم»

گفتا: «لب خویش را به دندان میخا

دور از لب و دندانت لب و دندانم!»

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل

 

ز دیری گاه من در بند آنم

که سحر صحن گردون بازدانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

تویی جز تو کسی نبود که دانم

از آن غیری ندیدم زان ندانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

شکستم سوزن خود تا بدانم

چو عیسی سوی چارم می ندانم

عطار
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۰۵ - علی همدانی قُدِّسَ رُوْحُهُ

 

پرسید عزیزی که علی ز اهل کجایی

گفتم به ولایات علی کز همدانم

نه زان همه دانم که ندانند علی را

من زان همدانم که علی را همه دانم

رضاقلی خان هدایت
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۸

 

چو هم کاه از من و هم کاه دانم

دلیلِ این همه خوردن ندانم

ایرج میرزا