عطار » وصلت نامه » بخش ۱۱ - مطلب در تنبیه و ترغیب سالک
ای دل آخر بگذر از لذاتها
تا بیابی لذتی بیمنتها
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵
شب قدر است جسم تو کز او یابند دولتها
مه بدرست روح تو کز او بشکافت ظلمتها
مگر تقویم یزدانی که طالعها در او باشد
مگر دریای غفرانی کز او شویند زلتها
مگر تو لوح محفوظی که درس غیب از او گیرند
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۱ - ظاهر شدن فضل و زیرکی لقمان پیش امتحان کنندگان
ور بخوردی بی دل و بی اشتها
این بود پیوندی بی انتها
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷
ز درد جور آن دلبر مکن ای دل شکایتها
که دردش عین درمانست و جور او عنایتها
کلیم درگه اویی گلیم فقر در برکش
ز فرعونی چه میجویی سریر ملک و رایتها
خلیل عشق جانانی درآ در آتش سوزان
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۳
ز سختیهای عالم قانعان را هست لذتها
هما را استخوان در لقمه باشد مغز نعمتها
شکست عشق را از صبر بر خود مومیایی کن
که در کشتی شکستن خضر را درج است حکمتها
به چشم هر که از نور بصیرت بهرهای دارد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴
زهی ز اندیشه لعل تو پرخون جام فکرتها
ز خط عنبرینت پشت بر دیوار، حیرتها
دل عارف غبارآلوده کثرت نمیگردد
نیندازد خلل در وحدت آیینه صورتها
محیط از چهره سیلاب گرد راه میشوید
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۸
چنان که از نمک افزون شود جراحتها
یکی هزار ز پرسش شود مصیبتها
مپوش چشم ز نظاره غبار ملال
که پیش خیز نشاط است گرد کلفتها
مده ز جهل مرکب به نام تن چو عقیق
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۷۵
بخیل دوربین زان میکند وحشت ز صحبتها
که چون اعداد، رجعت در کمین دارد ضیافتها
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵
کمان شد قامتم از بس کشیدم بار محنتها
دلم صد چاک شد از بس که خوردم تیر آفتها
سپند از انجم و مجمر ز مه هرشب از آن سوزد
که سارد از رخ خوب تو ایزد دفع آفتها
دهید ای ناصحان پندم ز هول حشر تا چندم
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱ - گفتار نخست در عظمت ذات باریتعالی و نقص ادراک بشر
همه را نیست تاب زحمتها
آن بلاها و آن ریاضتها
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴ - گفتار سوم سبب نظم کتاب
بچهها لخت و لخت کلفتها
باغبان لخت و پیشخدمتها
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۶ - جعل نامه و گرفتار ساختن مرد بیگناه
گر نهان ماند این حکایتها
کرد خواهم به شاه خدمتها
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد
کردهام من به خلق خدمتها
دیدهام خواری و مشقتها