عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۵ - در کشف حجاب و وصول دوست
چو نفس کور اینجا ره نبیند
بمنزل کی رسد کو شه ببیند
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید
شود یک رنگ و یکرنگی ببیند
حقیقت رنگ یکرنگی به بیند
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۱ - پسر در اعیان حقیقت کل گوید
خدا با ماست جز من کس نبیند
کسی باید که همچون من ببیند
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۸ - سؤال کردن امیرالمؤمنین و امام المتّقین اسداللّه الغالب علی ابن ابی طالب علیه السّلام و جواب دادن نی در اسرارها فرماید
اگر مرد رهی آندم که بیند
سزد گر جسم و جان اینجا نبیند
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۱ - درخواب دیدن عاشق که گوش معشوق بدست گرفته و از خواب بیدار شدن و گوش خود را در دست خود دیدن فرماید
تو حیرانی و حیران حق نبیند
کجادانی کسی کاین سرّ ببیند
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۸ - در جواب دادن اکّافی قدّس سره هاتف غیب و اسرارهای نهانی یافتن فرماید
بهوش آمد نمود جان به بیند
بجز جان هیچ و جز جانان نبیند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
هر آنکو جز محمد(ص) یار بیند
کجا جانان در اینجا باز بیند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
در این گنج کل آن کس ببیند
که جز پیغامبر اینجا مینبیند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
نماند گنج کان دیگر نبیند
کسی الا به جز آنکو ببیند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
که جز آن جوهرش یکی نبیند
اگرچه هست ناپیدا ببیند
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۵۵ - دربند افتادن خورشید به دستور افسر، مادرش
ترا افسر بدین حال ار ببیند
سرت دور از تو باد افسر نبیند
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۴۳
روی غیری ندیده دیدهٔ ما
غیر چون نیست دیده چون بیند
لیس فی الدار غیره دیار
چشم ما نور او به او بیند
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۲
خلق و حق را به همدگر بیند
آفتاب است و در قمر بیند
نور حق را به نور حق نگرد
نور خود را به نور خود بیند
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۴ - پاسخ دادن خسرو شیرین را
تو را کی چشم مه بی نور بیند
که هم آنجا تو را از دور ببیند
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۰
در خواب گنج وصلت جان خراب ببیند
مفلس خراب گنج است اما بخواب بیند
هر گه که مست آیی از بزم غیر بیرون
عاشق ز داغ غیرت خود را کباب بیند
آنرا که ساقیی تو لب تشنه بایدش مرد
[...]